خلاصه ماشینی:
"طبیعی است که«پریا»نمیتواند برای شاملو،ایستگاه دایمی باشد و باید از آن نیز بگذرد؛هرچند شاملو با این تجربه،توانست به نیازی در زمان آفرینش شعر پاسخ بگوید و با استقبالی که توسط کودکان از آن شد،حتی توانست تجربهای موفق و جدید را به ادبیات کودک و نوجوان عرضه کند.
شاملو ضمن اینکه وزنی عامیانه و تکراری را برگزیده،اما با ارتباط تنگاتنگی که بین معنی و موسیقی شعر برقرار کرده،به ایجاد فضایی بدیع دست زده است تا آنجا که بین فضای معنایی و موسیقیایی شعر،هماهنگی و همخوانی ویژهای به چشم میخورد.
شاملو در سراسر این شعر،با تغییر وزن و لحن،به خوبی فضای داستان را به مخاطب منتقل میکند و این ارتباط و هماهنگی بین موسیقی و معنا در تمام شعر وجود دارد.
مثلا وقتی راوی میگوید که به پریها دست زده(چون پریها جادو بودند)،وزن و لحن به طور کلی تغییر میکند و برای انتقال فضای پرتحرک،از جملههای کوتاه و وزن پرتحرک و قالب نفسگیر بحر طویل استفاده میشود: پریا جیغزدن،ویغزدن،جادو بودن،دود شدن بالا رفتن تار شدن پایین اومدن،پود شدن،پیر شدن،گریه شدن،جوون شدن،خنده شدن،خان شدن،بنده شدن،خروس سرکنده شدن،میوه شدن، هسه شدن،انار سربسه شدن،امید شدن،یأس شدن،ستاره نحس شدن...
بسیار به چشم میخورد،در شعر پریا نیز میتوان نمونههایی از آن را سراغ گرفت: پریا!/ قد رشیدم ببینین/ اسب سفیدم ببینین: / اسب سفید نقره نل/ یال و دمش رنگ عسل/ مرکب صرصر تک من/ آهوی آهن رگ من در این چند سطر،شاملو از یک سو زبانی عامیانه دارد و به جای«نعل»از«نل»استفاده میکند و در دو سطر اول،به شیوه بیان عامیانه «را»ی مفعولی حذف میشود،اما ناگهان در دو سطر بعد،از ترکیبهای «مرکب صرصر تک من» و «آهوی آهن رگ من» که بر ساختهء خود اوست، استفاده میکند و جالب اینجاست که کنار هم خوش نیز مینشینند."