خلاصه ماشینی:
"اگر تصاویر،قید و بندی برای تخیل ایجاد کند،پس کلمات نیز همین گونهاند و تنها جایگزین بیخطر،سفید گذاشتن صفحات است!درواقع، تصاویر و کلمات،با ارایه چیزی جدید و روشن برای اندیشیدن،تخیل ما را ورزیده میکنند.
از مکث کردن در وسط جمله و ناتمام گذاشتن معنای آن،احساس رضایت نمیکند؛اما سنداک این کلمات را در سه صفحه بیان میکند و سه تصویر مختلف برای آنها ارایه میدهد؛و خواننده نیز میخواهد به تصاویر نگاه کند.
اما به استثنای قراردادهای ساختگی-مثل قراردادی که«وانداگگ» برای نشان دادن چاق شدن گربه به کار برده است- تصاویر،قدرت ترسیم گذشت زمان را ندارند آنها به جای اینکه نحوه ارتباط لحظهای با لحظه دیگر را نشان دهند،توجه ما را به شکل مکانی خاص در لحظهای خاص و خارج از زمان،جلب میکنند.
واضح است که تصاویر خود نیز میتوانند دافعه داشته باشند و داستان خوب را ضایع کنند، اما تصویرگران هوشمند،کشش دو سویه کلمات و تصاویر را به خوبی درک میکنند و آن را به کار میبندند.
-واضح است که تصاویر خود نیز میتوانند دافعه داشته باشند و داستان خوب را ضایع کنند،اما تصویرگران هوشمند،کشش دو سویه کلمات و تصاویر را به خوبی درک میکنند و آن را به کار میبندند.
البته او لایق مجازات سختی که نصیبش میشود نیست؛و تعجب نمیکنیم که هایمن نیز از تصویر این عاقبت تلخ، اجتناب میکند،او حتی سرانجام خوش سفیدبرفی را ترسیم نمیکند،اما حالت نقاشی بیان میکند که سفیدبرفی،دختری منفعل و کودن است،که شایسته پاداش نیست.
اما تصاویر هایمن،چنان در بازنمایی انرژی داستان پیش میروند،که خود و یا داستان را زاید میکنند نگاه به آنها حین خواندن داستان، مثل خوردن شکلات و نانقندی باهم است."