خلاصه ماشینی:
"اگرچه رامهرمز شهر کوچکی است و در آن از''ناشناسی شهری‘‘که در شهرهای بزرگ برای فرد آزادی بیشتری فراهم میکند نمیتوان صحبت نمود،با این همه،هم تازهواردان به خاطر رها شدن از کنترل محیط قبلی خود از آزادی رفتار بیشتری برخوردار شدند-همزمان با کم شدن نسبی کنترل والدین از طریق مکانیزمهای ثانوی نظارت مثل محله،خانواده،همسایهها،غیره-و هم جامعهء بومی در بین تازه واردان امکان ترددها،آشناییها،و پذیرفتن و اقتباس هنجارهای جدید را کسب کرد.
از لحاظ اقتصادی وضعیت این گروه آخر را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:آنها که از وضع اقتصادی بهتری برخوردار بودند(عمدتا شهرنشینان آبادانی)به تهیه زمین و ساخت مسکن دست زدند،دستهء دوم که وضع متوسطی داشت به اجاره و رهن و خرید خانههای کلنگی ارزان قیمت پرداخت؛دستهء سوم که از بضاعت کمتری برخوردار بود ابتدا در مدارس شهر پناه گرفت و سپس به تدریج به حاشیه شهرها و احداث آلونک و حلبیآباد و استقرار در اردوگاههای مهاجرین و روستاهای اطراف روی آورد.
باغ''هرمزی‘‘از جمله آخرین باغات رامهرمز بود که به علت عدم توان مقاومت در برابر فشار مهاجرین که عملا آن را به محاصره درآورده بودند از امکانات قانونی زمین شهری(که در بالا بدان اشاره رفت)استفاده نموده و با واگذاری 04%اراضی خود برای باقی آن پروانهء تقطیع و فروش تهیه نمود.
علاوه بر آن بعد از اینکه عملا ساختمان بنا شد،حتی در صورت غیر قانونی بودن عدهء زیادی صاحب ادعا(به جای تک مالک اولیه)به یکباره و دستهجمعی با مکاتبه و شکایت به ارگانهای اجرایی خواستار صدور سند و ارائه خدمات میشوند که مقاومت علیه این فشار سیاسی(خصوصا اگر از سوی؟؟؟ باشد-چنانچه طی مرحلهای در رامهرمز اینطور بود)مشکل است."