خلاصه ماشینی:
"اکثر کتابهای کودکان که در این دوره در انگلیس و آمریکا نوشته میشدند،بحثبرانگیز نبودند و بدون چون و چرا از شرایط آن زمان حمایت میکردند،و این خود عمدهترین دلیلی بود که ادبیات کودکان آن دوران زیر تیغ سانسور نرفت.
این پیشرفت موجب ظهور نوع جدیدی از کتابهای (به تصویر صفحه مراجعه شود) کودکان شد؛ظهور آثاری از جودی بلوم3،نرما کلاین4و موریس سنداک5که برخی مسائل جنسی در آنها مطرح شده است،و نویسندگان دیگری چون لوییس فیتس هاگ6،پائول زیندل7و رابرت کمیه8که ویژگیهای ناپسند بزرگسالان را بدون پردهپوشی ترسیم کردند.
در همان زمان که رهبران این سازمانها پیروان خود را مجبور به موضعگیری علیه آموزش جنسی،تدریس درس تکامل و کتابهای کودکان«پر از گناه»میکردند، واقعگرایی نو در ادبیات کودکان،هدف حمله جدی سانسور قرار گرفت.
علاوه بر سانسور چنین کتابهای خاصی، بسیاری از محافظهکاران برخی از کتابهای درسی را که ارتباط مستقیمی هم با ادبیات کودکان ندارند، مورد حمله قرار دادهاند برای مثال اگر کتابهای علمی حاوی اطلاعات وسیعی درباره تکامل باشند، اغلب موانعی بر سر راهشان قرار میگیرد،در برخی موارد،کتابهای درسی نیز زیر فشار سانسور رفتهاند.
یکی از نمایندگان ناشران در توضیح این اقدام خود اظهار داشت که وقتی شما کتابی را منتشر میکنید،اگر در آن کتاب نکته بحثبرانگیزی وجود دارد،بهتر است آن را حذف کنید از اواخر دهه 1980 بسیاری دیگر از ناشران کتابهای درسی در اتخاذ این نوع سانسور، آرام به هالت،راین هارت و وینستون پیوستند.
و چون طرفداران سانسور قدرت فوق العادهای برای کتاب قائل هستند،با این نظریه خطرناک که معتقد است کودکان باید با طیف وسیع و متنوعی از کتابها مواجه شوند و به کودکان اعتماد کرد تا خود انتخاب کنند،به شدت مخالفند."