خلاصه ماشینی:
"تصاویر کتاب به خصوص تصویر قهرمان داستان در روی جلد ضعیف است و به ایجاد ارتباط بهتر خواننده با متن کمک چندانی نمیکند البته منظور این نیست که شسخصیت داستان در متن یا تصویر حتما زیبا جلوه کند ولی قطعا باید آن قدر دوست داشتنی باشد که مخاطب رغبت کند خود را در قالب او قرار دهد و همچون او تحت تاثیر قرار گیرد.
او نام جزیره را«پارک ژوراسیک»میگذارد و برای تأیید عمل خود از دو باستانشناس دعوت میکند تا به جزیره بیایند و وجود آن حیوانات را بیخطر اعلام کنند؛ولی در همان زمانی که این دو نفر در جزیره اقامت دارند،به علت خرابکاری فردی که قصد دزدیدن طرح را دارد،برق قطع میشود و دایناسورها آزاد میشوند و شروع به خرابکاری میکنند.
در میان همهء پرندهها تنها اوست که نمیتواند پرواز کند ولی راههایی که انتخاب میکند به نظر کمی مصنوعی میرسند،به خصوص که همراه با ماشین پرواز عینک و کلاه کاسکت نیز به سر میگذارد و این اگرچه تصاویر را شیرینتر و جالبتر کرده اما قصه را هم باور نکردنی ساخته است.
در همهء قصهها چند عنصر مشترک وجود دارد:قهرمان داستان که نوجوان است؛محیط کارگری؛سختی کار و فشار فقری که در گوشهای مخفی شده است و بازیچههای خود را پنهانی نظاره میکند،اگرچه به نظر میرسد که این دیو،خود را حتی از دید نویسنده هم پنهان نگاه داشته است.
کتاب بجز چند غلط کوچک چاپی مسئله دیگری ندارد،ولی مواردی که موجب میشود این اثر امتیازی عالی و برتر نداشته باشد(به خصوص در مقایسه با دیگر ترجمههای خانم علیپور)از این قرار است: اول آنکه به نظر میرسد اصل کتاب قدری قدیمی باشد،چون مسئله آن مسئله امروز نوجوانان دنیای ما نیست."