خلاصه ماشینی:
"حتی شخصیتهای فیلمهای صامت درایر همکلامی خوابزده دارند،چون همگی در جستجوی مطلق هستند و به این منظور قدمی به دنیای نامرئی فراسوی واقعیت جهان هر روز میگذارند.
آنجا که ایمان به عشق،از گرترود شخصیتی حاشیهای میسازد،در فیلم مصائب ژاندارک عشق به ایمان است که شخصیت ژان را به پذیرش مرگ دعوت میکند.
موریس مرلوپونتی در کتاب خود چشم و روح توضیحی در مورد هنر نگاه کردن نقاش به واقعیت جهان میدهد که آن را در مورد سینمای درایر هم میتوان به کار برد.
» نیروی مرموزی که درایر از آن سخن میگوید،حقیقت نامرئی است که دوربین درایر در اعماق نفس انسانها در جستجوی آن است پس همانطور که میبینیم،دوربین در سینمای درایر منعکسکنندهء حرکت عینی واقعیت دنیای بیرون نیست،بلکه بازتاب وجدان درونی شخصیتی است که در برابر معماهای متافیزیکی زندگی قرار میگیرد.
از دیدگاه بسیاری از منتقدان سینمای درایر،او در نورپردازی فیلمهای خود تحت تأثیر (به تصویر صفحه مراجعه شود) مصائب ژاندارک JOAN OF ARC Carl Dreyer,France مستقیم نقاشی چون ورمیر (Vermeer) است که پل کلودل (Paul Claudel) نقاشیهای او را به هنر عکاسی تشبیه میکند.
حتی در فیلمی چون گرترود(که ژان دوشه (Jean Douchet) آن را«یکی از مدرترین فیلمها»میداند)،آنجا که اشارهای به ایمان و بخشش خدایی نیست و معجزهای از راه نمیرسد،بازهم گرترود دفتر زندگی خود را با کلام عشق میبندد و میگوید:«به من نگاه کن،زندهام آیا؟نه اما عاشقم»شاید عظمت و معنای سینمای درایر هم در بیان این راز عشق باشد که قادر به درهم شکستن قانون جهان ماست."