خلاصه ماشینی:
"ژاله آموزگار گرشاسب در پیشگاه اورمزد نمونهای از داوری در فرهنگ ایران باستان تقدیم به استاد مهرداد بهار گرشاسب1شخصیتی است بسیار کهن که به دوران هندو ایرانی تعلق دارد.
چون این پری او را از انجام اعمال مزدیسنی بازمیدارد23و بیاحترامی به آتش را این پری به او القاء میکند24از این پس گرشاسب به صورت موجودی گناهکار درمیآید و با وجود جاودانه بودن،فردی تورانی به نام نوهین در دشت پیشانسه25تیری به او میزند و خواب غیر طبیعی او را فرامیگیرد و او در زیر برف تا روز رستاخیز، در حالت بیحسی،باقی خواهد ماند26پیکر گرشاسب را 999999 فروشی27در دشت پیشانسهG054G% محافظت میکنند.
37 * داستانی که در اینجا از کتاب پهلوی روایات پهلوی38نقل میگردد شرحی از یک دادگاه ایزدی است،گناهکار روان گرشاسب است و مدعی اردیبهشت امشاسپند،ایزد نگهبان آتش که پسر اورمزد به شمار میآید.
از سوی دیگر اگر گرشاسب جزء جاودانان است و از پیکر به خواب رفتهء او در دشت پیشانسه فروشیها محافظت میکنند،چگونه روان او در دوزخ باید عذاب بیند.
گرشاسب از درد و رنجی که در دوزخ متحمل میشود و مینالد و داوری چنین آغاز میشود:«40اورمزد گفت:بایست ای روان گرشاسب؛زیرا به چشم من زشت هستی،چون آتش را که پسر من است کشتی(خاموش کردی).
] 49گرشاسب گفت ای اورمزد بهشت و گروتمان بده زیرا از دین چنین پیداست که چون ضحاک از بندن رها شود آنگاه بجز من هیچکس نتواند چارهء او خواهد.
این بخش که اشاره به یکی دیگر از قهرمانیهای گرشاسب میشود،در این متن پهلوی نیامده است و عینا از متن فارسی صد در بندهش که داستان کامل روان گرشاسب را در پیشگاه اورمزد دارد و احتمالا از متنی دیگر که اصل اوستایی و یا پهلوی آن در دست نیست،ترجمه شده است نقل میشود."