خلاصه ماشینی:
"در سرزمینی که در آتش فقر و ناامنی و اشغال خارجی میسوخت،و در روزگاری که از مؤسسات آموزشی و علمی نشانی در این کشور نبود،و دولت هیچ برنامه و بودجهای برای تربیت استعدادها نداشت،یا بهتر است بگوییم که اصلا دولتی به معنی واقعی در کار نبود، ناگهان از میان تاریکیها ستارگانی میدرخشند،و در هر زمینه مردان بزرگی برمیخیزند و در راه خود به قلههای افتخار میرسند،همچون:قزوینی و تقیزاده و فروغی(در تحقیقات علمی)، کمال الملک(در نقاشی،با اینکه او پروردهء دورهء پیش بود)،بهار(در شاعری)،دهخدا(در طنزنگاری و لغتنامهنویسی)،پورداود(در تحقیق زبانها و فرهنگ ایران باستان)،علینقی وزیری(در موسیقی)،بهزاد(در مینیاتورسازی)،عارف(در تصنیفسرایی)،جمالزاده و هدایت(در نویسندگی)،و کسان دیگری در نمایشنامهنویسی و تآتر و هنرها و فنون دیگر.
این مشاجرات،نخستین نقد و انتقاد علمی و ادبی در مطبوعات فارسی،و نشانهء قدرت و پختگی فکر و قلم نویسندهء جوان 22 ساله عباس آشتیانی بود(که اندکی بعد نام خانوادگی اقبال را بر امضای خود افزود و عباس اقبال آشتیانی شد)و بزودی یکی از بزرگترین و معروفترین محققان و استادان ادب فارسی گردید.
فراموش نکنیم که اقبال وقتی قلم به دست گرفت و تحقیق در راهی ناشناخته و ناهموار را آغاز نهاد که هیچ هدف و برنامهء مشخص تحقیقاتی در کار نبود،و او و معاصرانش بهار و نفیسی و فروزانفر و پورداود و مینوی و چند تن دیگر،و پیش از همه قزوینی و تقیزاده،با مجموعهء آثاری که منتشر ساختند،تحقیقات ایرانی را برنامهریزی کردند و از این بابت ملت ایران همیشه مدیون و سپاسگزار آن بزرگمردان خواهد بود."