خلاصه ماشینی:
"باری،مسألهء کهن عدالت،سخت ذهن روسو را به خود مشغول کرده بود تا آنجا که برخی از محققان جدید،مهمترین ره آورد روسو را برای دموکراسی نه آزادی(که در اندیشهء لاک نیز،به عنوان پیشاهنگ بوده)بلکه عدالت میدانند.
(ص 239) دربارهء توجه به عدالت: [یکی از شرایط ایجاد دموکراسی]:باید میان افراد آن از حیث ثروت تفاوت چشمگیری وجود نداشته باشد،زیرا بدون برابری در ثروت،برابری در حقوق و اختیارات مدت زیادی ممکن نیست دوام بیاورد،[دیگر آن که]افراد به تجمل پرستی عادت نکرده باشند،یا میزان گرایش به تجملپرستی به حداقل تقلیل یافته باشد(ص 289).
طبیعت به حد کافی در سرشت ما نیازهای گوناگون قرار داده است،بنابراین،لااقل به بیاحتیاطی فوقالعاده نامقعولی است که ما به دست خود و بیاین که ضرورت داشته باشد این نیازها را چند برابر کنیم و بدین ترتیب روحمان را در وابستگی بیش از اندازهای قرار دهیم(ص 290).
باز هم روسو: هنگامی که از دولت در سراشیبی نابودی،چیزی جز شکل ظاهری گول زنندهاش باقی نمیماند،پیوند اجتماعی در قلب تمام افراد از هم گسیخته میشود، کثیفترین نفع خصوصی در کمال بیشرمی نام مقدس نفع عمومی را بر خود مینهد،آن هنگام هنگامی است که ارادهء عمومی[ارادهء عام]وادار به سکوت میشود.
(ص 412) روبردراته در سال 1950 مینویسد: روسو اولین نفری بود که متوجه شد مالکیت خصوصی اگر محدود نشود، تهدیدی برای آزادی به شمار خواهد رفت.
بابک احمدی در کتاب مارکس و سیاست مدرن مینویسد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) در نوشتههای روسو یکی از دقیقترین تبینهای وضعیت انسان مدرن و، مهمتر،بحث از برابری سیاسی در جامعهای استوار به نابرابریهای اجتماعی یافتنی است."