خلاصه ماشینی:
سایر دستاندرکاران ساخت فیلم چنین قواعد فلسفی را در فیلم خود به کار میبرند،پاسخ ژاروی ساده و جالب است که آنها هیچکدام این کار را انجام نمیدهند بلکه این کار خودبهخود انجام میشود زیرا ذهن هرفردی از پیشفرضهایی تشکیل شده است که میتواند معتبر یا نامعتبر باشد؛پیش فرضهایی که به عنوان چارچوب ناخواسته فلسفی،برداشتها و تلقیهای حسی و استتیک هنرمند را کاملا تحت تأثیر قرار میدهند و نهایتا منطق حاکم بر فیلم را تعیین میکنند.
او این چهار لایه را چنین ذکر میکند: 1-نیاز (quest) 2-گرایش (attitude) 3-نظریه (thesis) 4-چارچوب (frame) ژاروی حاصل بررسی خود را درباره فیلم کازابلانکا با توجه به 4 لایه مذکور به صورت جدول فوق(صفحه 27 کتاب)ارائه میکند: هستیشناسی فیلم از گذشتههای دور تاکنون دو مسأله مهم در اندیشه فلسفی مطر بوده است.
سؤالاتی از این دست که:منشأ داستان،نوشته و ایدههای هنری بهویژه در سینما از کجاست؟آیا هنر و به طور اخص سینما و فیلم یک مقوله شخصی است یا جمعی؟آیا میتوان فیلم را به فرآیند تولید فیلم تقلیل داد؟آیا الزاماتی وجود دارد که موجب شود فیلم به آن چیزی که هست تبدیل شود؟ ژاروی آنگاه با طرح مبحث فیلم به عنوان یک مسأله زیباییشناسی،به طرح مطالبی چون علم و هنر، زیباییشناسی و اساسگرایی essentialism) ، نقد و بررسی ادلههایی که علیه نظریه«فیلم به عنوان هنر»ارائه شده،و تأیید و دفاع از نظریه:فیلم به عنوان هنر میپردازد.
وجود مفاهیم نظری نهفته در فیلم(و یک اثر هنری)آن را شایسته تأمل میکند و این تأمل همان است که به آن فلسفه میگویند.