چکیده:
قتباس، تولید اثر ادبی (یا هنری) جدید مبتنی بردستکم یک پیش اثر است که به شیوة بازنویسی، بازآفرینی و ... صورت میگیرد. اقتباس از متون کهن ادبی، از دیرباز یکی از رایجترین راهها برای تولید محتوای ادبیات کودک و نوجوان بوده است. کلیله و دمنه بواسطة ساختار روایی، داستانهای پندآموز و شخصیتهای جانوری، همواره مورد توجه بیشتری بوده و از دورة مشروطه که نخستین بچهخوانیها برای استفاده در مکتبخانه فراهم آمد، اقتباسهایی از آن برای مخاطبان کمسالتر صورت گرفت. بچهخوانیها متونی بودند که در مکتبخانهها برای زبانآموزی، آموزش ادب درس و ادب نفس و تبیین هنجارهای اخلاقی و مهارتهای زندگی برای مخاطبان کودک و نوجوان فراهم میشد. در این پژوهش متن کلیله و دمنه (به مثابه پیشاثر) با متن نگار دانش و قصههای خوب برای بچههای خوب (به مثابه دو اقتباس نوجوانانه از کلیله)، به شیوة قیاس عبارت به عبارت، مورد بررسی زبانی و سبکی قرار گرفته است. این بررسی نشان میدهد که در اقتباس از کلیله هرچه به زمان معاصر نزدیکتر میشویم، پایبندی به متن پیشاثر هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ زبانی کمتر و صراحت و ایضاح متن بیشتر میشود. همچنین در این بازنویسیها توضیح و توصیف نسبت به متن پیشاثر افزونتر، عبارات عربی و ضربالمثلهای دشوار، اندکتر و اعتماد به درک و دریافت مخاطب و سفیدخوانی او کمتر شده است. به لحاظ بلاغت نیز، به جرئت میتوان گفت صنایع ادبی و بلاغی در طول زمان از اقتباسها رخت بربسته و زبان ادبی به زبان خودکار نزدیک و نزدیکتر شده است.
Adaptation is the production of a new literary (or artistic) work based on at least one pre-work, which is done in the form of rewriting, recreating, and so on. Adaptation of ancient literary texts has long been one of the most common ways of producing content for children and adolescents. Kelileh and Demneh have always received more attention in this regard due to their instructive stories and animal characters, From the constitutional period, when the first school readings were made available for use in school, adaptations of the kidney were made for younger groups.
In this research, the text of Kelileh and Demneh (as a prelude) with Negar-e- Danesh and good stories for good children (as two adolescent adaptations of Kelileh) have been studied linguistically and stylistically by comparing phrase by phrase. This study shows that the closer we get to contemporary times in adapting the adjective, the less adherence to the effect text, both in terms of content and language, and the more explicit and clear the text. Also, in these rewrites, explanations and descriptions are less than the pre-impact text, Arabic phrases and difficult proverbs are less, and the confidence in the audience's comprehension and whitening is less.In terms of rhetoric, it can be boldly said that the literary and rhetorical industries have disappeared from adaptations over time and the literary language has become closer and closer to the automatic language.
خلاصه ماشینی:
بررسی سیر تطورِ سبک زبانی و بلاغی کلیله و دمنه و اقتباسهای آن برای کودکان و نوجوانان (مطالعة موردی: نگار دانش و قصههای خوب برای برای بچههای خوب) مریم شریف نسب 1 دانشیار پژوهشکده زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چکیده: اقتباس، تولید اثر ادبی (یا هنری) جدید مبتنی بر دستکم یک پیشاثر است که به شیوة بازنویسی، بازآفرینی و...
در این پژوهش متن کلیله و دمنه (بهمثابه پیشاثر) با متن نگار دانش و قصههای خوب برای بچههای خوب (بهمثابه دو اقتباس نوجوانانه از کلیله)، به شیوة قیاس عبارت به عبارت، مورد بررسی زبانی و سبکی قرار گرفته است.
در این پژوهش در نظر است یکی از مهمترین منابع ادب رسمی کهن فارسی (کلیله و دمنه) با دو اقتباس کودکانه از آن در دو دورة زمانی متفاوت (نگار دانش اثر ابوالفضل علامی و قصههای خوب برای بچههای خوب اثر مهدی آذریزدی) به لحاظ کاربردهای زبانی مورد قیاس و مداقه قرار گیرد.
پیشتر گفته شد که بازنویسی علامی در نگار دانش، از نوع اقتباس بسته است؛ به این معنا که تلاش کرده است در متنی که برای کودکان مکتبی فراهم کرده، به متن پیشاثر وفاداری بسیاری داشته باشد؛ به همین سبب به شیوهای هدفمند از عین کلمات و گاه جملات کلیله بهره گرفته؛ اما در به کارگیری واژگان عربی، پیرو سه سیاست و روش بوده است 1 : الف.