چکیده:
در فاصله دوره مشروطه تا پهلوی، تجدد و مدرنیسم مهمترین دغدغه حکومت و دینمداران بوده است. صوفیان نیز در حوزه عینی ـ اجتماعی مانند آموزش نوین، موسیقی، نوع پوشش، احزاب و انجمنها؛ و در حوزه نظری و مبانی تفکر نوین، مانند ناسیونالیسم و اومانیسم واکنش نشان دادهاند. صفیعلیشاهی و سلطان علیشاهی مهمترین شاخههای طریقت نعمتاللهیه بودند که هر یک دیدگاه و عملکرد متفاوتی داشتند. پرسش این است که آنان با تکیه بر مبانی اعتقادی خود چه رویکردی در مواجهه با موج مدرنیسم در عصر مشروطه و سپس دوره پهلوی داشتند؟ فرض بر این است که صوفیان ضمن پرهیز از اقدامات انقلابی دوره مشروطه، از موج مدرنگرایی آن کاملاً منفک نشدند و در دوره پهلوی موافقتها و مخالفتها با مسائل عمدتاً فرهنگی آنان را به بازبینی مبانی اعتقادی واداشت. دستاورد این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، نشان میدهد صوفیان ضمن پذیرش ظواهر نوگرایی، تغییرات ساختاری و بنیادینی را در اعتقادات دینی نپذیرفتند.
Between Constitutional Revolution and Pahlavi, modernity and modernism were important concerns of the administration and religious people. Sufis reacted in fields like modern education, clothing, and parties, as well as in theoretical areas and foundations of modern thinking like nationalism and humanism. Safi ‘Alishahi and Sultan ‘Alishahi, the main branches of Nematullahiyya Tariqat, each had different perspectives and practices. The question is that based on their religious foundations, what approach they assumed regarding the wave of modernism in constitutional revolution and Pahlavi period? Sufis avoided revolutionary measures of constitutional revolution but were not detached from the wave of modernization; during the Pahlavi period, conformities and oppositions with mainly cultural issues forced them to revise their religious foundations. The results show that Sufis accepted the manifestations of modernization but not the structural and fundamental changes in religious beliefs.
خلاصه ماشینی:
رویکرد صوفیان به تجدد و مدرنیسم در ایران 2 اکرم گلی ١، هادی وکیلی ( تاریخ دریافت مقاله :١٤٠١/٩/١٣-تاریخ پذیرش مقاله :١٤٠١/١٢/٢٧) چکیده در فاصله دوره مشروطه تا پهلوی ، تجـدد و مدرنیسـم مهـم تـرین دغدغـه حکومـت و دین مداران بوده است .
بخشی از هویت فرهنگی معاصر ایران است کـه هماننـد سایر طبقات ، گروهها و فرقه ها، مورد توجه صوفیان نیز قرار گرفته اند.
در شاخه گنابادی اثر مهـم «بررسـی تـاریخی هویـت فرهنگی سلسله دراویش نعمت اللهی گنابادی » (صالحی بروجنی، ١٣٩١) است که به فرهنـگ دینی این طریقت پرداخته ، اما پیوند آن با مدرنیسم بررسی نشـده اسـت .
وی بر این اعتقاد بـود که در امر آموزش نوین باید به روش دینی و موازی حکومت اقدام کـرد کـه بـه معنـای تأسیس مدارس جدید ـ برخلاف مدل حکومتی ـ از نوع دینی همراه با آموزشهای نـوین به سبک اروپایی بود.
به عبارتی این جذبه عرفانی است که اهمیـت بیشـتری دارد و قطب باید بتواند مرید را جذب کند، مانند مریدی سلطان محمد گنابادی کـه بـه توصیه حاج ملاهادی سبزواری به شاگردی سعادت علیشاه پرداخت (پازوکی،١٥٧ـ١٥٦).
باس ، پژوهشگر تصوف بر این نظر اسـت کـه صـوفیان «مطمئنـاً، طریقتهـا پروژه های نوسازی پهلوی را در بافت و زمینه خود داشتند، اما آنها در بخشی از آمـوزههـای صوفیانه ، سازگاری اجتماعی را نیز وظیفه مـذهبی مـی دانسـتند.
ناسیونالیسم ناسیونالیسم در معنای نمادهای فرهنگی و جغرافیایی و نیز مولفه های درون ملیت ماننـد زبان و دین در ایران از دوره مشروطه مورد توجه قرار گرفته است .
طبق اندیشه صوفیان این موضوع نیز از جنبه مذهبی ـ نه سیاسی ـ مورد توجه بود (تابنده ، ٤ و ٧).