چکیده:
حمل از جمله ابزارهای اصلی در تحلیل های منطقی به حساب می آید. در میان اقسام حمل، حمل شیء بر خود در فلسفه اسلامی مورد نقد و نظرهای فراوانی قرار گرفته است. از جمله این نقد و نظرها چیزی است که می توان با ادبیاتی پساصدرایی آنرا حمل اولی انگاری و یا حمل شایع انگاری حمل شیء بر خود دانست و یا می توان با ادبیاتی مرتبط با منطق جدید آن را اینهمانی انگاری حمل شیء بر خود خواند. اما اگر در آراء پیشینیان به دقت توجه شود، آنگاه می توان دریافت که نمی توان به سادگی حمل شیء بر خود را ذیل هیچیک از عناوین حمل اولی، شایع و یا اینهمانی منطق جدید قرار داد. در مقاله حاضر سعی می شود تا نشان داده شود که چگونه هر یک از برداشته های مزبور از حمل شیء بر خود با مشکلاتی مواجه است. در تحلیل ها از تمایز دو مولفه «ما به الاتحاد» و «ما به التغایر» در حمل که معمولا به عنوان محک و معیار در مباحث فلاسفه اسلامی در مورد حمل پذیرفته شده است، استفاده می شود.
Predication is one of the main instruments in Logical analyses. Among all kinds of predication, haml al-shay’ ‘ala nafsihi (predicating a thing of itself) is considered a contentious one in Islamic philosophy. One of these is what we can name by the help of post-Sadrian terminology taking haml al-shay’ ‘ala nafsihi as awwali predication or take it as shayi‘ predication, or by the help of mathematical terms, taking haml al-shay’ ‘ala nafsihi as tautology. But with close inspection in Islamic predecessor’s ideas we can understand that it is naive to think that haml al-shay’ ‘ala nafsihi can be simply fallen under any of these kinds: awwali predication, shayi‘ predication, or tautology. In this article we try to show the problems of enforcing this predication into the framework of all the aforementioned predications. In our analyses, I am using “ma bihi al-ittihad” and “ma bihi al-Ikhtilaf” as two necessary conditions of each predication accepted by almost all of the Islamic thinkers, and used by them as a criteria for analyzing predications.
خلاصه ماشینی:
همان گونه که می بینیم قطب الدین شیرازی در صدر این عبارت برداشت مبتنی بر حمل اولی ذاتی را با این عبارت که «مراد نه آنست کی مفهوم این هر دو لفظ یکی است » از دایره حمل مواطات خارج نموده است و در ذیل عبارت نیز حمل دو جـزوی حقیقـی را کـه از مصادیق بارز اینهمانی منطق جدید است ، حمل نمی داند.
اما علی رغم تمامی این ها، نمی توان حمل شی ء بر خود را همان حمل شـایع دانسـت ، زیرا در حمل شی ء بر خود، ترادف موضوع و محمول شرط گرفته شده است .
اما شرط تـرادف موضـوع و محمـول در حمـل شی ء بر خود می تواند نقدی بر اینهمانی انگاری این حمل باشد، زیرا همان گونه که دیـدیم ، اصل اینهمانی در منطق جدید، به زعم ضیاء موحد، یا بـر عینیـت و یـا تسـاوی مصـداقی دلالت می نماید و در آن اساساً به ترادف موضوع و محمول توجهی نمی شـود.
انگاره ی نخست غلط است و ناشی از یکسان انگاری شرط ترادف در حمل شی ء بر خود با آن می باشد، لذا نمی توان این حمل را یکی از اقسام یا همان حمل اولی ذاتی و یا مختص به آن دانست ، چنان که تهانوی ، سبزواری ، میرزای رشتی یا غرویان می گویند.
انگـاره ی دوم را نیـز نمی توان ، علی رغم ادعای ضیاء موحد، همان برداشت سنتی از حمل شی ء بر خود دانست ، زیرا در نظر منطق دانان سنتی اصل اینهمانی از اساس حمل نیست ، در حالی که حمل شی ء بر خود عمدتاً حمل صحیحی تلقی شده اسـت .