چکیده:
جنبش ایماژیسم در سالهای اولیهی سدهی بیستم در حکم تلاشی شاعرانه بود برای رسیدن به آرامش و صلابت ذاتی اشیاء که در لحظهای خاص از دریافت ثبت شدهاست. نظریههای توماس ارنست هیوم شاعر انگلیسی که ایجاز و تصویر خیالهای دقیق و واضح را در شعر توصیه میکرد اساس این مکتب قرار گرفت. ازرا پاوند پس از هیوم با مطالعهی آثار فنولوزا در زبان و هنر شرق توانست با فشردهسازی سرودهها به کمک حذف روابط منطقی و ایجاد عینیت، به خلق ژانر تازه در شعر دست یابد. در این مکتب خواست شاعر بیان دقیق و روشنگر از دنیای پیرامون است؛ این سبک به عنوان یک مکتب تازه، تمایل خود به پست بروکراسی، تولید پیش از جنگ برای یک محیط سختتر، دقیقتر و عینی را نشان میدهد. سهراب سپهری پس از نیما و... توانست از گنجایش ایماژیستی برای تصویرسازی هنری استفاده کند و حتی با یک امتیاز ویژه بر کیفیت تصاویر شعریاش افزود و باعث رشد تفکرات انتزاعی در شعر نو متمایل به سوررئالیسم شد. در این جستار، به واکنش منحصر به فرد سپهری در نمایش متفاوتی از ایماژ نگاهی میافکنیم و ثابت میکنیم که او با داشتن یک امتیاز مغزی توانسته است درجههای متفاوتی از تصویر را به ادبیات وارد کند. سنستزیا (Synesthesia) یا جابجایی حواس به این معناست که وقتی یکی از حواس یا قسمتی از آن فعال میشود یکی دیگر از حواس نامربوط و یا قسمتی از آن نیز به طور همزمان واکنش نشان میدهد. سهراب از این امتیاز به جهت پرورش ایماژ و صورخیال بهرهی متفاوتی برده است.
The movement of Imagism in the early years of the 20th century was a poetic attempt to reach the inherent solidity of objects recorded at a specific moment of reception. The theories of Thomas Ernest Hume, an English poet who recommended brevity and the depiction of precise and clear ideas in poetry, became the basis of this school. This style was created in Hulme's mind after examining Bergson's works. He was an aesthetic philosopher and the 'father of imagism'. After Hume, Ezra Pound, by studying the works of Fenollosa in the language and art of East, was able to create a new genre in poetry by compressing the poems by removing logical relationships and creating objectivity. In Iran, after Nima and …, Sohrab Sepehri was able to use the capacity of the new imagist style for artistic illustration, and he even added a special point to the power and quality of his poetic images, and caused the growth of abstract thoughts in new poetry in a special direction inclined to surrealism.In this essay, we take a look at Sepehri's unique reaction in creating and presenting different literary and artistic images and prove that he has been able to introduce different degrees of image into literature by having a disorder or rather a brain privilege. Synesthesia or displacement of the senses means that when one of the senses or a part of it is activated, another unrelated sense or a part of it also reacts at the same time.
خلاصه ماشینی:
سهراب سپهري نيز به گوشه گيري و پريشان سرايي در دوره هايي از زنـدگياش مـتهم شـده بـود و حتي آثار پاياني عمرش ، دفتر متفاوت تري از شعر را بروز داد که به اين توانايي او مربوط مـيشـود؛ زيـرا پس از گذراندن بيماري و تب هايي کـه بـر ايـن هنرمنـد در دوران بيمـاري وارد مـيشـد، زبـان دفترهـاي شعرياش دچار تغيير پررنگي شدکه اين مورد هم در تقويت کردن اين نظريه و ديدگاه ادبي بسيار مـؤثر است ؛ چون در پژوهش هاي به عمل آمده در دانش روان شناسي و پزشکي، تب و بيماريهاي روحي باعث تشديد اين حالت مغزي و يا جابه جايي حواس در افراد مبتلا به آن ميشود.
بـا ايـن حـال در تحقيقـات بيشـتر، منتقـدان اروپايي همان نوع روش هاي ايدئوگراميک را در «سرزمين باير» مييابند که به طور گسترده در شعر تجسم پاوند به کار رفته است و نشان ميدهد که اليوت داراي ميراث فکري ايماژيست هاسـت کـه بـه نوبـه خـود باعث تشويق او به توسعه ي همبستگي عيني شـده اسـت .
(ما هيچ ما نگاه : چشمان يک عبور) تغيير ناگهاني لحن نيز از ويژگيهاي ايماژيست ها بود که در اين شعر سهراب ، در خطي که ناگهان به بهار جسارت اشاره ميکند، روي داده است .