چکیده:
مسیله تجرد نفس به دلیل پیوند تنگاتنگ با دیگر مسایل مطرح در حوزه معارف اسلامی در زمره مباحثی است که همواره مورد توجه عالمان مسلمان بوده است. پیروان مکتب تفکیک از سویی با رد براهین فیلسوفان بر تجرد نفس و اقامه برخی ادله و از سوی دیگر با تکیه بر ظواهر روایات به جسمانیت نفس معتقدند. در مقابل، صدرالمتالهین با عنایت به ادله متعدد عقلی و نیز شواهد نقلی، نفس را موجودی مجرد میداند. با توجه به اینکه هر دو دیدگاه، در اثبات مدعای خود در زمینه تجرد نفس به آیات و روایات اشاره کردهاند، در این پژوهش کوشیدهایم تا ادله نقلی ایشان را در این زمینه مورد واکاوی قرار دهیم. مطالعه آثار این دو تفکر و نیز بررسی آیات و روایات مربوط به نفس، این فرضیه را تقویت میسازد که دیدگاه صدرا مبنی بر تایید تجرد نفس توسط ادله نقلی، از پشتوانه منطقی و استواری برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
مطالعه آثار اين دو تفکر و نيز بررسي آيات و روايات مربوط به نفس، اين فرضيه را تقويت ميسازد كه ديدگاه صدرا مبني بر تأييد تجرد نفس توسط ادله نقلي، از پشتوانه منطقي و استواري برخوردار است.
با توجه به اينكه هر دو مکتب فکري بهرغم دو رويكرد متقابل نسبت به نفس، از آيات و روايات بهمنظور اثبات نظر خويش استفاده كردهاند، اين پرسش مطرح ميشود كه چگونه مکتب تفکيک و حکمت متعاليه از آيات و روايات مربوط به نفس بر تأييد مدعاي خود استفاده ميكند؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش، ابتدا به ديدگاه هر دو، در زمينه تجرد يا جسمانيت نفس و نيز ادله نقلي آنان ميپردازيم.
برخي ديگر از طرفداران جسمانيت نفس نيز (نظير علامه مجلسي) در اثبات نقلي مدعاي خود به اين آيات اشاره ميکنند (مجلسي، بيتا، ج 58، ص26ـ27).
درباره آيه و روايات مذکور چند نکته قابل تأمل است: نخست آنکه درباب آيات مربوط به توفي نفس به نظر ميرسد آنچه مغفول مانده، بيان چگونگي دلالت اين آيات بر جسمانيت نفس است؛ حال آنکه قائلان به تجرد نفس توسط آيات مذکور با بياني استدلالي مدعاي خويش را اثبات کردهاند (ر.
صدرالمتألهين اين روايات را دال بر نزديكي نفس انسان كامل به خداوند ميداند و معتقد است اين روايت نشاندهنده تقرب نفس در ذات و صفات خود به خداوند و نيز تجرد آن از اجرام و اجسام است (صدرالمتألهين، 1354، ص302).
نتيجهگيري اختلاف ديدگاه صدرالمتألهين و مکتب تفکيک در باب آيات و روايات مربوط به تجرد نفس از جنس همه نزاعهايي است كه از ديرباز در ميان انديشمندان دو حوزه كلام و فلسفه اسلامي رايج بوده است.