چکیده:
یکی از دلایل گرایش اعراب مسلمان برای فتح ماوراءالنهر و خوارزم این بود که آنان در اوایل فتوحات قادر به فتح طبرستان نبودند و چون متوجه شدند که ازطریق فرارود، چینی ها با طبرستان در ارتباط هستند و نیز، حضور ترکان در نواحی شمال شرق طبرستان و جنوب خوارزم تا ماوراءالنهر سختی فتوحات را دوچندان می کند،بر آن شدند تا به جهت ممانعت از پیشروی چینیان و ترکان ،ناحیه سوق الجیشی طبرستان را تصرف کنند. ولی شرائط جغرافیایی این خطه همچون: صعب العبور بودن، متراکم بودن جنگل ها و باتلاقی بودن منطقه، رطوبت بالا و بارندگی های مداوم و نیزمقاومت اهالی ،کار فتح را دشوار می کرد.این تحقیق با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای، درصدد است تا به این پرسش پاسخ دهد که فرایند تصرف مناطق شمال و شمالشرق فلات ایران بر اساس چه فرایندی رخ نمود؟ مطالعات نشان میدهد که با توجه به تهدید نفوذ اقوام غیرمسلماندر مناطق استراتژیک ایران و ضرورت اتصال نواحی مفتوحه به خط سیر فتوحات و تاکید بر تمامیت ارضی ایران، خلافت اسلامی از طریق اعزام نیروهای متعدد و جلب اهالی مناطق هدف، توانست نواحی فرارود و طبرستان را تقریباً در یک بازه زمانی متقارن به تصرف درآورد . هرچند، با وجود لشکرکشی های امویان، ثمره استیلای طبرستان را عباسیان به دست آوردند و سرنوشت این خطه را به خراسان و ماورالنهر گره زدند.
One of the reasons for the tendency of the Muslim Arabs to conquer Trans-Nahar and Khwarizm was that they were not able to conquer Tabaristan in the beginning of the conquests, and when they realized that the Chinese were connected with Tabaristan through Farad, and also, the presence of the Turks in the northeastern and southern regions of Tabaristan. Khwarazm doubled the difficulty of the conquests, they decided to seize the area of Suq al-Jishi of Tabaristan in order to prevent the advance of the Chinese and Turks. But the geographical conditions of this region, such as: impassability, dense forests and swampy area, high humidity and continuous rains, as well as the resistance of the people, made the work of conquest difficult.This research, using the descriptive-analytical method and relying on library studies, tries to answer the question that the process of occupying the north and northeast of the Iranian plateau took place based on what process? Studies show that due to the threat of non-Muslim influence in strategic areas of Iran and the necessity of connecting the conquered areas to the route of conquests and emphasizing the territorial integrity of Iran, the Islamic Caliphate was able to control Fararod and Tabaristan areas by sending numerous troops and attracting the target areas. In a symmetric time frame, he took possession. However, despite the Umayyad campaigns, the Abbasids gained the fruits of their conquest of Tabaristan and tied the fate of this region to Khorasan and Mavarlanhar.
خلاصه ماشینی:
از فرارود به طبرستان : پيوستگي فتح اسلامي در جبهه شمالي 1 بهروز چوگان 2 محمدنبي سليم 3 ميرزا محمد حسني تاريخ دريافت :١٤٠٢/١٢/٢١ تاريخ پذيرش :١٤٠٢/٠٣/٢٤ چکيده يکي از دلايل گرايش اعراب مسلمان براي فتح ماوراءالنهر و خوارزم اين بود که آنان در اوايل فتوحات قادر به فتح طبرستان نبودند و چون متوجه شدند که ازطريق فرارود، چيني ها با طبرستان در ارتباط هستند و نيز، حضور ترکان در نواحي شمال شرق طبرستان و جنوب خوارزم تا ماوراءالنهر سختي فتوحات را دوچندان مي کند، بر آن شدند تا به جهت ممانعت از پيشروي چينيان و ترکان ، ناحيه سوق الجيشي طبرستان را تصرف کنند.
ق ، پيشروي قواي عرب در فرارود به کندي صورت مي گرفت ، تا آن که علي بن ابيطالب به خلافت رسيد و نخستين والي منصوب خود به نام عبدالرحمن بن ابزي را به بلخ فرستاد (بلاذري،١٣٣٧: ٥٦٩) به نوشته گرديزي، عبدالرحمن مردي خردمند و پاکدين بود و با مردمان محاملت مي کرد و رسم هاي نيکو ايجاد نمود (گرديزي، ١٣٦٣: ٢٣٣) اين رويه عادلانه و خردمندانه ، مي توانست به ثبات در فرارود ياري رساند، اما سياست واليان بعدي خراسان و ماورالنهر باعث برهم خوردن توازن و شورش ناآرامي ها در اين خطه شد.
خلفاي مسلمان از روشهاي مختلفي براي منقاد کردن حکام و مردم نواحي استفاده مي کردند، چنان که عمر بن عبدالعزيز به شاهان فرارود نامه نوشت وآنها را به پذيرش اسلام دعوت کرد، در حالي که برخي از حکام انتصابي، معتقدند بودند فقط به کمک «شمشير و تازيانه » مي توان حکومت کرد، که اين توصيه ، مورد پسند خليفۀ واقع نشد (بلاذري،١٣٣٧: ٥٩٤) افزون بر اين ، اسکان اعراب در مناطق سوق الجيشي يا توافق بر سر شرائط درخواستي مردمان شهرهاي بزرگ ، از ديگر راهکارهاي دستگاه خلافت براي جذب حداکثري و آرام کردن اهالي بود.