چکیده:
میان دولتهای ضعیف (مانند ایران)، شکننده (مانند عراق)، درمانده (لبنان) و فروپاشیده (افغانستان و یمن) تفاوتهایی وجود دارد. این دولتها به درجات متفاوت ظرفیت و کارآمدی لازم برای کنترل و نفوذ در جامعه، تنظیم روابط اجتماعی، استخراج منابع انسانی، مادی و نمادین را ندارد و در نتیجه در برقراری نظم و اعمال اقتدار در جامعه ناتوان و روند پاسخگویی در آنها مختل میباشد و دچار درماندگی روزافزونی شدهاند. این دولتهای درمانده وعده اصلاح میدهند و انجام نمیشود و تنها سرخوردگی ملتها فزونی مییابد. مطالعات نشان میدهد که ملتها در نتیجه سرخوردگی گوشهگیر شده، از شرکت در امر سیاسی پرهیز میکنند و در نهایت خشم فردی آنها به پرخاشگری جمعی تبدیل میشود و به خیابان میآیند. آمار نهادهای بینالمللی تأیید میکند که جوامع خاورمیانه در سالهای اخیر به درجات مختلف این وضعیت را تجربه کردهاند. این پژوهش به دنبال پاسخ به یک سوال اصلی است، «چه نسبتی میان درماندگی دولتها و سرخوردگی ملتها در خاورمیانه وجود دارد؟»؛ آیا اعتراض به دولتهای درمانده به شکل سرخوردگی ملتها نمایان شده است؟ ویژگیهای این سرخوردگی کدام است؟ نتایج مطالعات نظری نشاندهنده آن است که این سرخوردگی برآمده از «بیاعتمادی» به نخبگان سیاسی، «محرومیت» و افزایش نابرابریهای اقتصادی، «تخریب فرهنگها و باورها» و در نهایت «عدم تعلق خاطر به مباحث جریانهای سیاسی موجود» است. نتایج مطالعات موردی ـ اسنادی نیز نشان میدهد که اغلب دولتهای این منطقه به مرور زمان از یک دولت ضعیف و شکننده به سوی یک دولت درمانده و فروپاشیده در حال حرکت هستند چرا که در بدنه جامعه نزاعهای قومی ـ مذهبی تشدید شده، در بدنه حاکمیت فساد گسترش و تعمیق یافته، به مرور زمان رویههای دموکراتیک از جمله مقامهای انتخابی زوال پیدا کرده و در نهایت اصلاحات وعده داده شده محقق نشدهاند. به این ترتیب هر روز از سوی دولت پیامی به جامعه ارسال میشود مبنی بر اینکه کارآمدی و پاسخگویی به شکل چشمگیری مختل میباشد.
There are differences between weak, fragile, helpless and collapsed governments; To varying degrees, these governments do not have the necessary efficiency to control and influence the society, and as a result, they are unable to establish order in the society and the process of accountability is disturbed in them, and they are increasingly helpless. These governments promise reform and it is not done, and only the frustration of the nations increases. Studies show that people avoid participating in political affairs as a result of isolated frustration, and eventually their individual anger turns into collective aggression and they come to the streets. Statistics confirm that Middle East societies have experienced this situation to varying degrees in recent years. This research seeks to answer a main question. "What is the relationship between the helplessness of governments and the frustration of nations in the Middle East?"; Is the protest against helpless governments manifested in the form of people's frustration?The results of theoretical studies show that this frustration is caused by "distrust" in political elites, "deprivation" and increasing economic inequalities, "destruction of cultures and beliefs" and finally "lack of interest in the current political currents". . As a result of this situation, most of the governments in the region are moving from a weak and fragile government to a helpless and collapsed government.
خلاصه ماشینی:
نتايج مطالعات موردي ـ اسنادي نيز نشان ميدهد که اغلب دولت هاي اين منطقه به مرور زمان از يک دولت ضعيف و شکننده به سوي يک دولت درمانده و فروپاشيده در حال حرکت هستند چرا که در بدنه جامعه نزاع هاي قومي ـ مذهبي تشديد شده ، در بدنه حاکميت فساد گسترش و تعميق يافته ، به مرور زمان رويه هاي دموکراتيک از جمله مقام هاي انتخابي زوال پيدا کرده و در نهايت اصلاحات وعده داده شده محقق نشده اند.
آن ها نيز ديگر نميتوانند يکه و تنها براي سياست ، اقتصاد و فرهنگ خود تصميم گيري کنند؛ اما ملت هاي خاورميانه چگونه اين مسير را طي ميکنند؟ اين پژوهش تلاش دارد تا به تأثير و تأثر متقابل ناتواني دولت ها و سرخوردگي ملت ها بپردازد و از اين منظر دريابد که آيا کارآمدي و پاسخگويي دولت ها فارق از وقفه هايي تاريخي، روندي نزولي در توانمندي داشته و به سمت ضعف و در برخي مواقع درماندگي حرکت کرده اند و در آن سو نيز ملت ها نيز بر اثر اين فراز و فرودهاي پيدرپي ناکارآمدي و عدم پاسخگويي دچار سرخوردگيهاي مداوم شده و تنها در وقفه هايي کوتاه با مشارکتي حداقلي ته مانده اميد خود را بازيابي ميکنند.
بر اساس پژوهش کامرون الي، جهانيسازي چالش هاي متعددي را فراروي نظم سياسي خاورميانه قرار داده و ضعف قدرت دولت هاي اين منطقه را تشديد کرده و متعاقب آن با ايجاد آگاهي از دولت هاي ديگر (ارتباطات فضاي مجازي)، نگرش مردم به حاکمان خود را نيز تغيير داده و موجب تشديد سرخوردگي آن ها شده است .