چکیده:
کاربرد «مهدی» بازتاب اندیشه مهدویت و برگرفته از روایات نبوی است. در نوشتار حاضر، بر پایۀ روش تحلیل تاریخی، در پاسخگویی به این مسئله که: «روایات نبوی در کاربرد مهدی در عصر حضور ائمه؟عهم؟، چه نقشی داشت»، دانسته شد: در روایات نبوی، مهدی در دو مفهوم انعکاس یافت: «هدایت شده»(لغوی) و «مُنجی»(اصطلاحی). این دو مفهوم، خاستگاهی برای کاربردهای دوگانه و متمایز مهدی در عصر حضور شد. در این میان، کاربرد لغوی، کمتر واکنشبرانگیز بود. این کاربرد، گاهی به مفهوم اصطلاحی میآمیخت و به عدلگستری منجی، یادشده در روایات، اشاره داشت. همچنین دقیق نبودن شناخت کاربران از روایات، سبب میشد تا گاهی کاربرد مهدی صرفاً از سرِ امید _ و نه، اعتقاد _ باشد. روایات نبوی، بسترساز کاربرد مهدی در قیامهای شیعی بود. این کاربرد دربارۀ محمدبنحنفیه در قیام مختار، لغوی بود و پس از وفات ابنحنفیه، به اصطلاحی تطور یافت. در قیام محمدبنعبدالله حسنی، هم مدعیان و هم منکران مهدویت وی، به روایات توجه داشتند. کاربرد مهدی دربارۀ خلفا، ابزاری برای قداست و توأم با تحریف روایات بود. کاربرد مهدی دربارۀ امام دوازدهم، در عصر حضور، با روایات نبوی و شرایط نقل آنها ارتباط تنگاتنگ داشت و پس از آن، به پایاترین کاربرد اصطلاحی و اعتقادی منجر شد.
The term "Mahdi" is a reflection of "Mahdi idea" found in the Prophetic traditions. The present article sets out to answer the following question: "What are the contributions of the Prophetic traditions in the use of the term “Mahdi” during the presence era of the Imams (as)?" In the Prophetic traditions, the word "Mahdi" was reflected in two concepts: the "guided one" (literal) and the "savior" (technical). These two concepts became the origin of two distinct applications of the term in the time of the Imams. Meanwhile, the literal use was less challenging. It was sometimes mixed with the technical meaning and was referred to the justice diffusing of the savior mentioned in the traditions. Some of the Prophetic traditions were the basis for the use of the term “Mahdi” in Shi'ite uprisings. Applying it to Muhammad Ibn al-Hanafiya in the Mukhtar uprising was in the literal meaning and it evolved into the technical meaning after Ibn al-Hanafiya's death. In the uprising of Muhammad ibn Abdullah al-Hassani, both the claimants and the deniers of his Mahdawi outbreak relied on the Prophetic traditions. Utilization of the term Mahdi by some caliphs was due to distorting some traditions. The employment of the term Mahdi referring to the Twelfth Imam, in the time of Presence of the Imams was closely related to the Prophetic traditions, and it became the most stable technical and doctrinal use of the word.
خلاصه ماشینی:
شیعیان امید داشتند که امامِ زمانهشان، قائم منجی باشد، نیز آگاهیشان از مهدویت دقیق نبود و زمینهساز خلط میان مفاهیم دوگانۀ القاب مزبور میشد؛ البته برخی متوجه این تفاوت بودند؛ چنانکه از امام باقر؟ع؟، پیاپی سؤال شد که آیا شما «قائم»، «مهدی» و «منجی موعود» هستید؟ امام در پاسخ، خود را قائم و مهدی(عام) دانست؛ اما منجی موعود، نه(کلینی، 1363: ج1، 536)؛ اما دربارۀ ادعای دوم، با اذعان به استفادۀ همه مسلمانان از لقب مهدی، باید بر کاربرد گستردۀ آن در گروههای مختلف شیعی(کیسانیان، اسماعیلیان و حتی عباسیان که پیشینۀ شیعی داشتند) تأکید کرد که خود، بیانگر اصالت آن در فرهنگ و اندیشۀ شیعی است.
در قیام مختار نیز واژۀ «مهدی» دربارۀ محمدبنحنفیه در مفهوم عام و لغوی، در نقش حمایتکننده(جعفریان، 1378: ج2، 731-732) و اعتمادساز به کار رفت(طبری، بیتا: ج6، 13-14)؛ چنانکه کاربرد مهدی درباره محمدبنحنفیه بیشتر در مراسلات و نامهنگاریهای مرتبط با قیام بود(همان: 16، 62، 76) و گویا نخستین بار، آن را یکی از فعالان قیام، به نام عبدالرحمنبنشریح شِبامی بر زبان آورد(بلاذری، 1417ق: ج6، 384- 385؛ طبری، بیتا: ج6، 12-14) و هرگز انعکاسدهندۀ مهدویت اصطلاحی در جایگاه یک پیوست اعتقادی برای قیام نبود.
منصور عباسی که خود در عصر اموی با محمدبن عبدالله حسنی بیعت کرده(ابوالفرج اصفهانی بیتا«ب»: 227) و او را مهدی انگاشته بود(همان: 187، 212-213)، در خلافتش، از یکسو جنبش وی را بهشدت سرکوب کرد(سال 145ق)، و از سوی دیگر فرزند خویش را که محمد نام داشت، «مهدی» خواند؛ البته نام منصور نیز عبدالله بود و این ادعا تکرار شد که مهدی، محمدبنعبدالله است.