چکیده:
«تاریخ سلاطین عجم»، اثر وقار شیرازی است که در دورۀ بازگشت ادبی با سرمشق قراردادن شاهنامۀ فردوسی، روضهالصفای میرخواند و شارستان چهارچمن بهرام بن فرهاد، به رشتۀ تحریر درآمده است. این کتاب به چهار دورۀ پیشدادیان، کیانیان، اشکانیانان و ساسانیان پرداخته است. نویسنده در این اثر سعی میکند که زبان نوشتۀ خویش را به سبک کهن ایرانی نزدیک کرده و آن را احیا نماید. لذا از واژههای عربی استفاده نکرده و در عوض از برخی کلمههای دساتیری بهره جسته است. هدف از این مقاله بررسی «وجه تسمیه و ریشهشناسی» برخی اسامی تاریخی در «تاریخ سلاطین عجم» وقار شیرازی است. این مقاله به روش کتابخانهای و به صورت توصیفی- تحلیلی انجام شده است. حاصل پژوهش نشان میدهد که نویسنده در تمام کتاب از یک رویۀ ثابت در نگارش کتاب استفاده کرده و ضمن طبقهبندی دورهها، ریشهشناسی دورهها و پادشاهان را نیز ذکر کرده است.واژههای کلیدی: تاریخ سلاطین عجم، وقار شیرازی، وجه تسمیه، ریشهشناسی
History of the Ajam Sultans" is the work of Waqar Shirazi, who in the period of literary return, following the example of Ferdowsi's Shahnameh, reads Roza al-Safa, and Bahram ibn Farhad's Chaharchaman civilization was written. This book deals with the four periods of Pishdadian, Kianian, Parthian and Sassanid. In this work, the author tries to bring his written language closer to the ancient Iranian style and revive it. Therefore, he did not use Arabic words and instead used some more descriptive words. The purpose of this article is to study the "naming and etymology" of some historical names in the "History of Ajam Sultans" and the dignity of Shirazi. This article has been done in a library method and in a descriptive-analytical manner. The result of the research shows that the author has used a consistent procedure in writing the book throughout the book and while classifying the periods, he has also mentioned the etymology of the periods and kings.Keywords: History of Ajam Sultans, Shirazi Dignity, Naming, Etymology
خلاصه ماشینی:
ک: صفا، 137 ١٣٨٤: ٥٣٨) وقار معاني اصطلاحي زيادي براي اين واژه بر شمرده است : «و باژنامه او درازدست است و پارسيان درين آرش سيزده گونه چم گفته اند يکي راست کردار و ديگري کوچک بسياردان سيم درازدست چهارم نام فرشته اي بود که درد چشم را آرام دهد پنجم فرشته پاسبان چهارپايان ششم يازدهم ماه از سال آفتاب هفتم نام رستني است که بر ريش و زخم بکار است هشتم نام روز دويم از هر ماه نهم نام پرده ايست از پرده هاي موسيقي دهم نام باره ايست نزديکي اردبيل که بس استوار بوده يازدهم نام کوه است دوازدهم برکنده هاي برفست که به گرمي آفتاب از کوه جدا ميشود ومي افتد سيزدهم خرد بزرگ که نخستين کرده خداوند است و در زبان مردم يونان نيکو اندرون خوب انديش را گويند و هر يک را با او راهي بود برخي دو رو پارة نزديک و دراز دستش از آن گفته اند که چون راست بايستادي دست وي از زانو برگذشتي و گروهي گويند چون دستش بر بيشتر روي زمين دراز بود از آنش بدين نام خواندند و او را اردشير نيز خوانده اند مامش فرهنگ دخت شيدوش پسر فريبرز پور کاووس است .