چکیده:
«ضرورت رویکرد تأسیسی» بحثی بسیار مهم در علوم انسانی اسلامی است. اگر بخواهیم رویکرد تأسیسی داشته باشیم، باید بتوانیم علوم انسانیِ اسلامی را در کنار سایر علوم اسلامی به صورت منسجم و نظاممند ملاحظه کنیم. این پژوهش هندسه معرفتی اسلام را به گونهای ترسیم میکند که علوم انسانی نیز بخشی از آن تلقی میشود. هدف این پژوهش ترسیم کلیات هندسه معرفتی و صورتبندی مفاهیم کلان اسلامی و شاخههای معرفتیِ مختلف در نظام اندیشه دینی است. سؤال اصلی پژوهش این است که «در هندسه معرفتی اسلام، چه جایگاهی برای روانشناسی اسلامی ترسیم میشود؟» یافتههای این پژوهش عبارتند از: 1. رابطه سیستمی در معارف اسلامی جریان دارد؛ 2. بدون ترسیم و تبیین هندسۀ معرفتی اسلام نمیتوان نسبتِ علوم انسانیِ اسلامی با رویکرد تأسیسی را با دیگر علوم اسلامی بیان کرد؛ 3. این هندسه معرفتی را میتوان به شکل یک الگو یا نمادی معرفی کرد که ارتباط اجزای آن با یکدیگر روشن است؛ 4. جایگاه روانشناسی در سه ساحت شناختی، عاطفی - هیجانی و رفتاری مشخص شده است.
A very important discussion in Islamic humanities is the "necessity of the establishment approach"; If we want to have an established approach, we must be able to consider Islamic humanities in a coherent and systematic manner along with other Islamic sciences; This research draws the epistemological geometry of Islam in such a way that humanities are also considered a part of it. The aim of this research is to outline the generalities of epistemological geometry and the formulation of Islamic macro concepts and different epistemological branches in the religious thought system. The main research question is "in the epistemological geometry of Islam, what place is drawn for Islamic psychology?" The findings of this research indicate that:. There is a systemic relationship in Islamic education; 2. Without drawing and explaining the epistemological geometry of Islam, it is not possible to express the relation of Islamic humanities with an established approach to other Islamic sciences; 3. This epistemological geometry can be represented in a symbolic form, the connection of its components with each other is clear. 4. Psychology is in the sixth row in the cognitive field, in the seventh row in the emotional field, and in the eighth row in the behavioral field of that symbolic form.
خلاصه ماشینی:
براي نيل به ِ چنين خواسته اي بايد نخست نقشه اي جامع از تمام معارف اسلامي در کنار هم وجود داشته باشد؛ اين نقشه جامع در اين پژوهش با نام «هندسۀ معرفتي اسلام » ياد ميشود؛ اين «هندسـه معرفتـي » به گونه اي است که رابطۀ طولي و عرضي مفاهيم و معـارف دينـي از لايـه هـاي بنيـادين تـا دانـش و ِ معرفت و نظام ها و رفتارها و تجويزات عملي در آن تبيين پذير اسـت و ايـن تبيـين بـا چـالش هـايي همچون تعارض مفهومي روبه رو نيست و ميتواند سؤالات مرتبط با انسجام دروني خـود را پاسـخ دهد؛ براي مثال آيا ميان سياست و اخلاق رابطه اي وجود دارد؟ علم کلام چه نقشي در رسـيدن بـه جامعۀ اسلامي ميتواند داشته باشد؟ آيا براي رسيدن به جامعۀ اسلامي نيازي به سنجش رابطۀ ميان دانش کلام و اخلاق ، کلام و روان شناسي، روان شناسي و جامعـه شناسـي اسـلامي و...
اين اصطلاح به لحـاظ مفهـومي بـا اصـطلاح هايي همچون «نگرش سيستمي»، «سيستم هاي مفهومي» و «نظام واره علـوم » نيـز قرابـت بسـيار دارد و نـوعي «طبقه بندي علوم » نيز در آن ديده ميشود؛ کتاب هاي طبقه بندي علوم در تمدن اسلامي با تأکيد بر نقـش ايرانيان (قرن هاي سوم تا يازدهم هجري) از انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشـگاه (خزائيلـي و همکـاران ، ١٣٣٣)، طبقه بندي علوم در تمدن اسلامي از چاپخانه کاويـان (سـجادي، ١٣٣١)، تفکـر سيسـتمي و ارزيابي کارآمدي آن در مديريت جامعـه و سـازمان (مرعشـي، ١٣٣٣)، مبـاني، تکامـل و کاربردهـاي نظريه عمومي سيستم ها (برتالانفي، ١٣٣٤) نيز از پيشينه اين پژوهش به شمار ميروند؛ کتاب هـايي کـه در بعضي از فصول آن به طبقه بندي علوم پرداخته باشند، بسيار بـيش از آن اسـت کـه در اينجـا نـام بـرده شوند؛ همچنين مقاله هاي فراواني مانند «مدل طبقه بندي علـوم بـا الهـام از گـزاره هـاي اسـلام » (بيـاتي، ١٣٣٣)؛ «هندسه علوم از نگاه علمي شناسي با تأکيد بر علوم انساني اسلامي» (يعقـوب نژاد، ١٣٣٤)؛ «هندسه معرفتي ابن عربي در سه محور شريعت ، شهود و عقل » (عابدي و مسائلي، ١٣٣٢) و «درنگـي بر هندسه معرفتي ملاصدرا و ملاک تأسيسي فکر فلسفي» (تقوي، ١٣٣٢) نيز مورد اشاره اند.