چکیده:
وجود تکنیکهای روایی و نکات فنی در متن، بهویژه متنی که برای مخاطبان کمسن نگاشته شده است، ضرورت نقد و بررسی متون را بیشازپیش آشکار میکند. در این میان بررسی راوی اعتمادناپذیر در رمان نوجوان اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا نویسنده قصد دارد با ایجاد تناقض و عدم قطعیت و تعلیق در متن با استفاده از راوی نامعتبر، خوانندهی نوجوان را از مخاطب پذیرای متن به منتقد آگاه تبدیل کند. این پژوهش با استفاده از شیوهی توصیفیتحلیلی، به بررسی علل و شواهد اعتمادناپذیری راوی و تاثیرگذاری آن بر وجه معرفتشناسانه در رمان نوجوان وقتی مژی گم شد از حمیدرضا شاهآبادی میپردازد تا بدین وسیله با گرهگشایی از تعلیقات و تناقضات موجود در متن، گامی در راستای افزایش توانایی خوانش انتقادی خوانندگان نوجوان بردارد. حاصل پژوهش نشان میدهد که از یک سو عواملی همچون کودکبودن، درگیری شخصی راوی در داستان و فاصلهی نگرشی راوی با شخصیتهای داستان با نشانههای محتوایی مانند گزارش ناکافی دادن، تناقض میان واقعیتهای داستانی و دیدگاه راوی و اعترافهای راوی به دروغگویی خویش باعث کاهش اعتماد مخاطب در قبال راوی میشود و از سوی دیگر، این داستان که بیشتر به شناخت و کشف علل و عوامل حوادث داستان میپردازد، در بعد معرفتشناسانه برجستهتر است و راوی اعتمادناپذیر با تناقضاتی که در متن ایجاد میکند، وسیلهای است که این شناخت و معرفت را به چالش میکشد و آن را امری نسبی قلمداد میکند.
The existence of validity techniques and technical considerations in the text, especially the text written for the adolescent audience, reveals the necessity of critique and review of literature more than ever. In the meantime, the investigation of the unreliable narrator becomes more important in a teenage novel. Because the author intends to turn the adolescent from an audience to a well-informed critic by creating contradictions, uncertainties and suspension of text using invalid narrator. This study, using descriptiveanalytical method, investigates the causes and evidence that narrator was unreliable and effects of it on the epistemological aspect of the adolescent novel When mozhi lost by Hamidreza Shahabadi and using the existing contradictions and contradictions in the text to take a step forward to increase the critical reading abilities in adolescent readers. The result shows that from one hand, factors such as being children, the narrator's personal conflict with story characters, with content signs, such as the insufficient reporting, the contradiction between the story realities and the narrator's point of view and the narrator's confessions to lying leads to a reduction in the audience's trust towards the narrator. On the other hand, the story, which is more of the recognition and discovery of causes and factors of the story of the story, stands out in the epistemological dimension. And the unreliable narrator, with the contradictions who creates in the text, is a mean that challenges that cognition and knowledge and considers it relative.
خلاصه ماشینی:
حاصل پژوهش نشان ميدهد که از يک سو عواملي همچون کودکبودن ، درگيري شخصي راوي در داستان و فاصله ي نگرشي راوي با شخصيت هاي داستان با نشانه هاي محتوايي مانند گزارش ناکافي دادن ، تناقض ميان واقعيت هاي داستاني و ديدگاه راوي و اعتراف هاي راوي به دروغ گويي خويش باعث کاهش اعتماد مخاطب در قبال راوي ميشود و از سوي ديگر، اين داستان که بيشتر به شناخت و کشف علل و عوامل حوادث داستان ميپردازد، در بعد معرفت شناسانه برجسته تر است و راوي اعتمادناپذير با تناقضاتي که در متن ايجاد ميکند، وسيله اي است که اين شناخت و معرفت را به چالش ميکشد و آن را امري نسبي قلمداد ميکند.
چنان که در رمان وقتي مژي گم شد، مخاطب نوجوان ابتدا با اين موضوع که داستان را شخصيت هاي مختلف روايت ميکنند، نميتواند کنار بيايد و دچار نوعي سردرگمي ميشود؛ اما در ميانه ي داستان درمييابد که راوي يک نفر بيشتر نيست و آن مسعود، نوجوان هفده ساله و يکي از شخصيت هاي داستان است که خود را در جايگاه شخصيت هاي ديگر داستان قرار داده و ماجرا را از ديدگاه و زبان آنان روايت کرده است .
مسعود، به عنوان يکي از شخصيت هاي داستان که زمان گم شدن مژي نيز در ويلا حضور داشته است ، ممکن است از سوي مخاطب ، يکي از مقصرين ماجرا شناخته شود و باتوجه به اينکه از ماجراي فرانکشتاين آگاهي داشته و خانواده ها را در جريان اين قضيه قرارنداده بوده است ، حتي ممکن است مقصر اصلي قلمداد شود؛ بنابراين روايت را به گونه اي پيش ميبرد که کوتاهي ديگران را بيشتر جلوه داده و اشتباه خود را کم رنگ تر کند.