چکیده:
با گسترش اصلاحات غربگرایانه در عثمانی قرن سیزدهم/ نوزدهم، اصلاحات در ادبیات عثمانی نیز انجام شد. عثمانیها برای اصلاح ادبیات عثمانی در صدد برآمدند تا مناسبات زبان و ادبیات عثمانی را با زبان و ادبیات فارسی متحول کنند. آنها از یک طرف مشکلات ادبیات عثمانی از نظر مغلقنویسی و ناکارآمدی آن برای ورود به عرصههای جدید مانند رمان، نمایشنامه و روزنامهنویسی را ناشی از سیطره زبان و ادب فارسی بر آن میدانستند و خواهان پالایش زبان ترکی عثمانی از واژههای فارسی شدند؛ از طرف دیگر بر ضرورت بهرهمندی از گنجینههای ادبیات فارسی در عصر اصلاحات آگاه بودند. دلایل و نتایج این رویکرد دوگانه مسئلهای است که در پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از متون عثمانی در قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفته است تا به این سوال پاسخ دهد که این رویکرد دوگانه چرا شکل گرفت و چه نتایجی به بار آورد؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد که با وجود نگاه منفی به زبان و ادبیات فارسی در قرن نوزدهم در میان اندیشمندان و به تاسی از آنان در جامعه عثمانی، تلاشها برای زدودن آثار زبان و ادبیات فارسی از زبان و ادبیات عثمانی به خاطر پیوستگیهای تاریخی و زبانی راه به جایی نبرد و به ناچار یادگیری زبان و ادبیات فارسی و استفاده از پتانسیلهای آن از ضرورتهای دوره اصلاحات قلمداد شد.
With the spread of western reforms in the 13th/9th century, Ottoman’s literature was reformed either. To reform Ottoman literature, they decided to transform the Ottoman language and literature relations with Persian language and literature. On one hand, they considered problems of Ottoman literature regarding Pindaric and its inefficiency for entering new areas such as novel, drama, and journalism as the dominance of Persian language and literature and demanded for refining the Turkish Ottoman language from Persian words. On the other hand, they were aware of the necessity of benefiting from the treasures of Persian literature in the reform period. The causes and consequences of these dual approaches are issues that have been considered in the present study through a descriptive and analytical method and using19th century Ottoman texts to answer the question that why this dual approach was formed and what were the consequences. Findings of the study indicate that despite the negative view to the Persian language and literature in the 19th century among Ottoman scholars and consequently in the Ottoman society, efforts to remove works of Persian language and literature from Ottoman language and literature didn’t work due to historical and linguistic continuities and inevitably learning Persian language and literature and using its potentials was of necessities of the reform period.
خلاصه ماشینی:
فصل نامه علميپژوهش نامۀتاريخ اسلام سـال يازدهم ،شماره چهل ودوم ،تابستان ١٤٠٠ مقاله پژوهشي،صفحات ٨٣-١٠٠ جايگاه زبان و ادب فارسي در ادبيات و تحولات تاريخي عثماني در قرن نوزدهم 1 غلامعلي پاشازاده چکيده با گسترش اصلاحات غرب گرايانه در عثمـانيِ قـرن سـيزدهم / نـوزدهم ، اصـلاحات در ادبيات عثماني نيز انجام شد.
آنهـا از يـک طرف مشکلات ادبيات عثماني از نظـر مغلـق نويسـي و ناکارآمـدي آن بـراي ورود بـه عرصه هاي جديد مانند رمان ، نمايش نامه و روزنامه نويسي را ناشي از سيطره زبان و ادب فارسي بر آن ميدانستند و خواهان پالايش زبـان ترکـي عثمـاني از واژه هـاي فارسـي شدند؛ از طرف ديگر بر ضرورت بهره منـدي از گنجينـه هـاي ادبيـات فارسـي در عصـر اصلاحات آگاه بودند.
دلايل و نتايج اين رويکرد دوگانه مسئله اي است کـه در پـژوهش حاضر با روش توصيفي و تحليلي و با استفاده از متون عثمـاني در قـرن نـوزدهم مـورد توجه قرار گرفته است تا به اين سؤال پاسخ دهد که ايـن رويکـرد دوگانـه چـرا شـکل گرفت و چه نتايجي به بار آورد؟ يافته هاي تحقيق نشان مي دهد که با وجود نگاهِ منفـي به زبان و ادبيات فارسي در قرن نوزدهم در ميـان انديشـمندان و بـه تأسـي از آنـان در جامعه عثماني، تلاش ها براي زدودن آثار زبان و ادبيات فارسي از زبان و ادبيات عثماني به خاطر پيوستگيهاي تاريخي و زباني راه به جايي نبرد و بـه ناچـار يـادگيري زبـان و ادبيات فارسي و استفاده از پتانسيل هاي آن از ضرورت هاي دوره اصلاحات قلمداد شد.