چکیده:
مقطع زمانی جنگ اول جهانی تا دوره تغییر سلطنت در سال 1304ش. یکی از مهمّترین ادوار تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. بحرانهای متوالی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی مهمّترین وجه تمایز این دوره با ادوار پیش از این تاریخ بود. کشور از هر نظر در مخاطره بود، دولتها یکی بعد از دیگری سقوط میکردند، اقتصاد کشور به فلاکت افتاده بود و قدرت-های بزرگ بخشهائی مهمّ از کشور را تحت تسلّط خود گرفته بودند. در این دوره برخی روشنفکران به این موضوع می-اندیشیدند که برای حفظ ایران و احیای میراث تمدّنی آن چه باید کرد؟ عدهای ایدئولوژیهای ناسیونالیستی را ترویج می-کردند، گروهی مروج باستان گرائی بودند، برخی دیگر اتکاء به روس و انگلیس را راهگشا میدیدند و عدهای دیگر با تأکید بر مؤلفههای تاریخی و تمدّنی ایران، راه حلهایی برای برون رفت از بن بست، پیشنهاد میکردند. یکی از این افراد دکتر محمود افشار بود. پس پرسش اصلی مقاله حاضر این است که راه حل افشار برای احیای تمدّن ایران چه بود؟ مقاله حاضر بر اساس روش توصیفی تحلیلی و بر اساس نظریه مورگنتا دیدگاههای افشار را مورد بحث و بررسی قرار میدهد و نشان میدهد که او بر اساس مبانی تاریخی و واقعیات اجتماعی کشور، راه حلی معقولانه تر ارائه مینمود. نتایج پژوهش نشان می دهد که دکتر محمود افشار برخلاف نسل دوم روشنفکران دوره مشروطه، واقعیات تاریخی کشور را نادیده نمی گرفت. او قدرت را ضابطه احیای تمدن ایرانی می دانست، اما این قدرت را با توجه به مؤلفه های فرهنگی و دینی کشور تعریف می کرد و نه بر اساس آموزه هائی که به تاریخ ایران ارتباطی نداشتند.
The years between the First World War until the change of the monarchy in 1925 is one of the most important periods in the contemporary history of Iran. Successive political, economic, social, cultural, and military crises were the most important distinguishing features of this period from the past history. In every way the country was in danger, governments were falling one after another, the economy has been bankrupted, and the great powers had taken control of important parts of the country. During this period, some intellectuals thought what should be done to preserve Iran and revive its civilized heritage? Some thinkers promoted nationalist ideologies, many others promoted Archaism, others believed of reliance on Russia and Britain, and others saw the solution by emphasizing the historical and civilizational components of Iran; all of them suggested a way to save the country. One of these people was Dr. Mahmoud Afshar. So, the main question of this research is what was Afshar's solution to revive the Iranian civilization? This article discusses Afshar's views based on descriptive-analytical according to the Morgenthau's theory on power, and shows that Afshar offered a more reasonable solution based on the historical foundations and social realities of the country. The results of the research show that Dr. Mahmoud Afshardid not ignore the historical facts of the country for establishing the Iranian Civilization. He considered of Iranian civilization, but he defined this according to religious components of the country, not based on teachings had nothing to do with Iranian history.
خلاصه ماشینی:
در اين زمينه به ديدگاه هاي يکي از متفکران معاصر يعني هانس يوآخيم مورگنتا اشاره ميشود که معتقد است بنياد وحدت ملي هر کشور مبتني است بر واقع گرائي در عرصه سياست ، اين واقع گرائي هميشه منافع و مصالح ملي کشور را در مناسبات بين المللي و داخلي مورد توجه قرار ميدهد با اين مبنا مقاله حاضر تلاش دارد واقعيات تاريخ تمدن ايراني را بر اساس ديدگاه هاي افشار مورد بحث قرار دهد و نشان دهد که چگونه مؤلفه هاي برپادارنده هويت ملي ايران ميتواند قدرت لازم براي صيانت از منافع ملي و استقرار تمدن ايراني را فراهم آورد.
٤-ارکان چهارگانه تمدن ايراني با اينکه نشريه آينده از ديد عده اي مجله اي علمي، سياسي و ادبي (ايرانشهر، س ٣، ش ١١، ١٣٠٤: ٣٤٥) شمرده ميشد و برخي ديگر آن را سياسي و اقتصادي (عنکبوت ، س ٢، ش ٩، ١٣٠٥: ٤٥٦- ٤٥٧) ميخواندند، اما واقعيت امر اين است که اين نشريه بيش از همه در انديشه ترويج عناصر تمدني ايران به ويژه در دوره اسلامي بود.
» (همان ، س ٢، ش ٢١- ٢٠، ١٣٠٦: ٥٦٣- ٥٥٩) به عبارتي افشار معتقد بود با استبداد نميتوان تمدن ايجاد کرد، آنچه باعث شکل گيري تمدن ايراني در دوره جديد خواهد شد، دولت مقتدري است که صيانت از تماميت ارضي کشور و منافع ملي را سرلوحه برنامه هاي خود قرار دهد.
8. ………… (1927), Politics of Iran, ℮yandeh, 2nd year, vol.