چکیده:
نویسندگان با انتخاب نوع روایت و بهکارگیری تکنیکهای روایی خاص, دیدگاههای تازهای از
رخدادها را در برابر چشم خواننده میگشایند. به موازات این شگردهای روایی» برخی نویسندگان نیز
میکوشند تا با استفاده از تمهیداتی, فضای داستان خود را با استفاده از عناصر فرهنگی, برای مخاطب آشنا
و پرجاذیه نمایند. استفاده از ادبیات عامه. سنتها و گزارههای ادبیات شفاهی از جمله این تمهیدات است
که روایت را برای مخاطب دلنشین میسازد. از آنجا که در ادبیات معاصر ایران, ادبیات مهاجرت
بخشی از ادبیات داستانی را تشکیل میدهد؛ این ادبیات از ژانر روایت برای بیان مسائل و
دغدغههای مهاجران در سرزمین میزبان استفاده میکند. اقبال به این نوع ادبیات در چند ساله اخیر
و علاقة برخی از نویسندگان زن در نگارش تجربهزیستههای خود. آفرینش این نوع از ادیسات را
خاص و لزوم پرداخت به آن را دوچندان کرده است؛ چرا که جذابیت و دئیای داستانهای
نویسندگان زن. ناشناختهتر از دنیای مردان است و ادبیاتی که از ذهنیتی زنانه به جهان مینگرد.
تصویری ویژه و متفاوت خلق میکند. این مقاله به شیوه اسنادی - کتابخانهای کتاب «دید و
بازدید» (۸8210 860 200 866 10) اثر «تارا بهرامپور» را از دیدگاه ساختارگرایی بررسی کرده و
با کنکاش در شگردهای روایی کتاب. مصداقهایی از ادبیات عامة به کار رفته در آن را بهعنوان
تمهیدات نویسنده برای خلق اثر خود احصا نموده است.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله به شـيوه اسـنادي ـ کتابخانـه اي کتـاب «ديـد و بازديد» (To See and See Again) اثر «تارا بهرام پور» را از ديدگاه ساختارگرايي بررسي کرده و با کنکاش در شگردهاي روايي کتاب ، مصداق هايي از ادبيات عامۀ به کار رفتـه در آن را بـه عنوان تمهيدات نويسنده براي خلق اثر خود احصا نموده است ..
بـا جسـتحو مـيتـوان بـه دو مـورد از تحليـل و بررسيهاي انتشار يافته در مورد کتاب تارا بهرام پور، اشاره کرد: پايان نامه ابوذر متشکري با عنوان سبک ايراني جانوس : شـکل گيري هويـت ١ کـه بـه بررسي کتاب ياسمين کرودر٢ (آشپزخانه اي به رنگ ارغوان ) و کتاب تارا بهرام پور (ديـد و بازديد) با استفاده از نظريه هاي پسااستعماري و فرهنگي هومي بابا، ميپـردازد و ايـن دو مورد خاص از روايت و زندگينامه نويسي را که تحت سـايه زنـدگي دياسـپوريک از فقدان سرزميني پايدار براي ريشه زايي رنج ميبرنـد، بررسـي مـيکنـد.
(همان ،٧٥ـ٧٤) در کتاب «ديد و بازديد» نيز تميهدات به کار رفته در کنار اسـتفاده مؤلـف از ادبيـات عامه ، سنت ها و گزاره هاي ادبيات شفاهي، از جمله شگردهايي است که روايت را بـراي مخاطب دلنشين ساخته و مؤلف توانسته است از اين طريق اطلاعات را به صـراحت يـا غيرمستقيم (يا واداشتن شخصيت ها به انتقال آنها به يکديگر) به خوانندگان القا کند.