خلاصه ماشینی:
ايل خاني ها روايت تلخ ستم بر زنان دکتر عالیه یوسف فام سیمین بهبهانی شاعری است که نوای شعرش بر دل و جان مخاطب شعر معاصر فارسی نشسته، تثبیت جایگاه به عنوان یک شخصیت ادبی ماندگار در بطن ادبیات و ذهن و دل مردم یک سرزمین کار سادهای نیست و هر شاعر و نویسندهای قطعاً موفق به دستیابی به چنین جایگاهی نمیشود اما آنچه سیمین را از دیگران متمایز و ماندگار کرده بیشک نگاه اجتماعی و متعهدانهی او در همهی زمینههاست که نشان از همدردی و همدلی او با جامعهاش دارد، شعر سیمین زنده است و نبض آن در دل خوانندهاش میتپد.
/ پس کلاه برگرفتی / گامزن پیاده رفتی / آفرینِ زهره گفتی / عشق را گزاره کردی (بهبهانی، 1395: 931) زهره را به زین گرفتی / دستخوش چنین گرفتی / ره سوی زمین گرفتی / پویهی دوباره کردی / زهره جفت ایلخان شد / نازنین خان و مان شد / مهرش از دو قطرهی اشک / جفتِ گوشواره کردی (همان: 932) تا اینجا روایت خوشی و خرّمی است اما پس از این بیوفایی مرد بار دیگر در شعر سیمین رخ مینماید: کام از او چو برگرفتی / پویهی دگر گرفتی / رای عهد تازه بستن / با دگر ستاره کردی (همان) ستم ایلخان بر زهره ستم مرد بر زن فراتر میرود: زهره چنگ خود غمین زد / نالههای آتشین زد / در تو خشم، کاره آمد / کار نابکاره کردی / چنگ بر زمین شکستی / رگ ز چنگ برگسستی / تکّه تکّه استخوانش / زیر سنگ خاره کردی (همان) با شکستن و گسستن چنگ زهره، گویی عمر او پارهپاره میشود: زهره برکشید فریاد: / "عمر ایلخان فزون باد!