چکیده:
نظریۀ بیگانگی، بین ذات و وجود انسان یگانگی مطلقی را تصور میکند و چنانکه میانجی بین این دو قرار گیرد و سبب تضاد بین این دو و بروز غیر عادی سرشت انسان شود, بیگانگی رخ داده است. ماتریالیسم تاریخی مارکس که علتالعلل همۀ پدیدههای اجتماعی را در مناسبتهای مادی و شرایط اجتماعی جستوجو میکند، علت این بیگانگی را تضاد بین نیروها و روابط تولیدی میداند. در این وضعیت، شیءوارهگی بر روابط انسانی مسلط میشود و مانع عینیتبخشی و بسط ذهنی شخصیتها میگردد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و با استناد به شاهدمثالهایی از داستانهای ساعدی و تحلیل آنها بر مبنای ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی مارکس و تضاد نیروهای تولید با مناسبات مادی و روابط اجتماعی، به چرایی و چگونگی دلایل مادی مفهوم «بیگانگی» پرداخته شده است. پیشفرض مقاله این است که ساعدی در داستان-هایش بیگانگی و دگردیسی شخصیتها را محصول تضاد با عواملی چون تقسیمکار، ابزار تولید انحصاری، کار بیگانه شده، بروکراسی، سرمایه، عدم فراغت، کالایی شدن و همچنین شرایط اجتماعی موجود میداند که شخصیتها در آن زندگی میکنند و مالک آن هستند.
Abstract The theory of alienation accepts a fixed point that there is a complete unity between existence and human nature, while if the two are in struggle, existence becomes separate and alien from human nature. Marx's historical materialism, which seeks the reasons of all social portents in material relations and social conditions, sees the cause of this alienation as the contradiction between the forces of production and the relations of production. In this situation, objectivity controls human relationships and stops objectification and mental expansion. In this research, with the method of library study and qualitative analysis of the text, we first found cases of alienation in Saedi's stories, and then, relying on Marx's historical and dialectical materialism, we analyzed why and how its material details. The premise of the article is that in his stories, Saedi sees alienation, as well as metamorphosis, as the product of a conflict between the personalities of people alienated from work, capital, means of production, bureaucracy, division of labor, and the social conditions in which they live and possess.
خلاصه ماشینی:
آنچه در این پژوهش به آن پرداخته شده بیگانگی اقتصادی است که نتیجۀ تضاد غیردیالکتیکی طبقات فرودست بهعنوان نیروی کار مادی (پرولتاریا) و نیروی کار فکری و سرمایهدار (بورژوا) با یکدیگر یا با مناسبات مادی و شرایط اجتماعی جامعه است؛ انسانی که قربانی فعالیت و محصول فعالیت خود و رابطهاش با دیگران برگرفته از سلطۀ کالاهای تولیدیْ شیءواره شده است و درنتیجۀ این شیءوارگی نمیتواند کنش انسانی سالمی داشته باشد.
روی دیگر مسئلة کار، بیکاری و آسیبپذیری طبقات کارگری و تضاد دائمی میان نیاز به کار و برتری سرمایه است که در شخصیتهای ساعدی سبب تحقیر و سرکوب آنها ازسوی سرمایه شده است؛ بهگونهایکه شخصیتها اغلب افرادی شیءشدهاند که به انفعال و بتوارگی دربرابر پول، مالکیت ابزار، و قدرت سرمایه تن دردادهاند.
«برمبنای این اصل، ما نمیپذیریم که اندیشه و آثار نویسندهای را بتوان بهخودیخود یا با ماندن در عرصۀ نوشتهها و نیز عرصۀ خواندنهای گوناگون و اثرپذیریهای مختلف درک کرد» (گلدمن و دیگران 1398: 158)، بلکه چون اندیشهْ جنبهای از واقعیت انضمامی است که با جهان مادی در پیوند است، شناخت دلایل بیگانگی در اندیشۀ ساعدی، بدون توجه به شرایط مادی و اجتماعی دورۀ تاریخی او، شناختی همهجانبه نخواهد بود.
در این پژوهش، برای شناخت دلایل بیگانگی از دیدگاه ساعدی، روابط نیروهای تولید با مناسبات تولید بررسی و توضیح داده شد که دلایل اصلی بیگانگی در داستانهای ساعدی تضاد بین شخصیتها با کار، تقسیم کار، ابزار تولید، و بروکراسی است که سبب دوگانگی و بیگانگی هستی و سرشت آنها میشود.