چکیده:
در این مقاله من تمام تفاسیری را که در رابطه با معنای «خوب بودن یک چیز به یک اعتبار؛ نه خوب بودن به لحاظ کلی» به آنها رسیدهام، ملاحظه و بررسی کردهام. نتیجهای که به آن رسیدهام این است که هیچ یک از این تفاسیر موفق نیستند؛ بنابراین مفهوم خوب بودن چیزی به یک اعتبار همچنان به صورت یک معما باقی میماند.
In this paper I consider all the ways known to me of trying to make sense of the idea of something’s being good in a respect, though perhaps not good overall. My conclusion is that none of them is at all successful, so that the idea of something’s being good in a respect remains a mystery.
خلاصه ماشینی:
اما اين نظريه وقتي در مورد شناخت ما از وظيفۀ در نگاه نخست بکار برده ميشود، معقول نيست ؛ زيرا که اگر بديهي بود که درستي و ايجاد نتايج بهينه منطبق بر هم هستند، بايد بديهي ميشد که آنچه درست در نگاه نخست درست است ، در نگاه نخست ايجاد نتايج بهينه ميکند؛ اما در حاليکه ما ميدانيم نگه داشتن قول در نگاه نخست درست است ، ولي يقين نداريم که آن ، در نگاه نخست نيز ايجاد نتايج بهينه هم ميکنند (هرچند ممکن است يقين داشته باشيم که در نگاه نخست بهينه باشد (راس ، ١٩٣٠، ص ٣٦).
اما بايد توجه داشـته باشيم که « بهينه بودن در نگاه نخست » کاملا به معناي «خوب بودن در نگاه نخست » نيست ؛ زيرا چيزي ميتواند ذاتا خوب باشــد، بدون اينکه بهينه باشــد يا حداقل ممکن اســت ما فرض کنيم که آن چيز امکان دارد چنين باشــد [يعني بهينه نباشــد]؛ زيرا به نظر ميرســد بهينه بود به معناي «داشــتن نتايج /پيامدهاي خوب » اســت به نحوي که با ذاتا خوب بودن متضــاد اســت .
البته ما دوسـت داريم تصـديق کنيم چيزي که به يک اعتبار خوب اســت ، به خاطر آن بهتر اســت ؛ اما بهتر از چي؟ بهتر از اينکه آن ويژگي را نداشــته باشــد؛ افســوس که ضرورتا چنين نيست ؛ زيرا آنچنانکه تابحال گفته ام ، ممکن است تنها بودن خوب باشد، ولي داشتن مصاحب و همراه بهتر از آن باشد.