چکیده:
در احوال خاندان صفوی از مرگ صدرالدین تا ظهور جنید از دو شیخ صفوی بنام خواجه علی وشیخ ابراهیم یاد شده است. منابع صفوی وغیر صفوی از جمله منابع تیموری مطلب در خوری در احوال آن دو ندارند.اما محققان معاصر به دلایلی تلاش ورزیده اند که برای آنها اقدامات وفعالیت هایی تعریف نمایند. حال این نوشته در صدد است تا چرایی این موضوع وهمچنین نوع و ماهیت اقدامات وفعالیت های این شیوخ رابه بحث گذارد که آیا علی رغم ادعاهای محققان معاصر،آنها صاحب داعیه ویارهبری وسرپرستی نهضت وطریقتی را برعهده داشته اند؟ آیا شواهد وقراینی دال بر ادعا ها وجود دارد؟ و همچنین عمده فعالیت واقدامات آنها حول چه محوری بوده است؟ با این وصف، در راستای پاسخ به این سوالات، نوشته پیش رو به ناچار دو رویکرد نقد گونه خواهد داشت.اول بازیابی وبازسازی جایگاه وموقعیت واقعی این دو عضو خاندان صفوی ؛ دوم اینکه این جانمایی وبازسازی ،ناخود آگاه با پاره ای از مطالب محققان معاصر که برای آنها وظایف وتعاریف خاصی را مطرح کرده اند، متفاوت وحتی در مواردی متضاد خواهد بود.
In the history of safavid family, from the death of Sadr al-Din to the advent of Jonaid from two Safavid sheikhs, called KhajehAli andshikh Ibrahim. Safavid and non-Safavid sources, including the sources of Timurid, do not have the same content in their lives. But contemporary researchers have tried for some reason to define actions for them. This article seeks to discuss the reason for this issue, as well as the type and nature of the actions and actions of the Shaikh, who, despite the claims of contemporary scholars, have had a claim that has been the subject of the movement and the continuity of the movement? If they have been active, what more are they about issue? Are there any evidence of these claims.In this regard, in order to answer these questions .This article has two approaches. First, the retrieval of the real status of these two members of the Safavid family. secondly, Second, it rejects the writings of contemporary scholars Because their content is not documentary.
خلاصه ماشینی:
حال با اين وصف ، در اين مقطع وضعيت وموقعيت خاندان صفوي چگونه بود؟ آيا خواجه علي وشيخ ابراهيم فعاليت و اقدامات خاصي در راستاي طريقت ونهضت صفوي انجام داده اند؟ حال اگر صفويان صاحب نهضت ويا داعيه اي بودند، در اين برهه بايد اطلاعات بيشتري از آنها در دست باشد ،پس در آن صورت ، سکوت منابع صفوي وغير صفوي راچگونه بايد توجيه کرد؟چرا درآن عصر پر آشوب پس از تيمور ، از اين نهضت ادعايي هيچ تلاشي به ظهور نرسيد؟.
در ضمن تا کنون در خصوص اين دوشيخ گمنام خاندان صفوي تحقيق خاصي جز اشارات منابع صفوي ويا مطالب کلي محققان معاصر تحقيقي صورت نگرفته است ، اما بايد خاطر نشان نمود که پور محمدي املشي در خصوص شيخ ابراهيم صفوي مقاله اي تحت عنوان «مرشد گمنام » دارد که فاقد نکته جديد وخاصي است ،جز اشاره مفصل به حکومت ها ونهضت هاي معاصر ابراهيم که آن هم خالي از تناقض نيست (پور محمدي املشي،نصرالله ؛ زيلاب پور ،١٣٨٧،صص ٣٥-٥٥).
اين نشان از آن دارد که خواجه جمال الدين صفوي از طرفداران قرايوسف بود واين بر خلاف ادعاي محققان امروزي است که از جنبش ونهضت وسابقه ٣٠٣ مبارزاتي خاندان صفو ي ياد کرده اند.
اينکه مجير الدين عليمي از يکي از نزديکان خواجه علي به نام شيخ محمد الصائغ الصوفي الحنفي ويا خليفه الاردبيلي ياد مي نمايد که شرح حال او را به بخش فقهاي حنفي حواله داده است ،از دلايل ديگر اين مدعا تواند بود(ابن کربلايي،١٣٨٥،ج ١،ص ٢٢٥؛مزاوي همان ،ص ١٧٩،توضيح شماره ٦١).