چکیده:
انسان به گونهای آفریده شده است که در طبیعت خویش امکان و تمایل انجام امور خیر و شر را داراست. این در حالی است که در تعلیم و تربیت، به ویژه اوان کودکی، امور خیر محوریت دارند، تا جایی که شرور به حاشیه رانده شده و به محاق رفتهاند. تمرکز بر امور خیر و نادیده گرفتن شرور در تعلیم و تربیت واقعگرایانه به نظر نمیرسد. تمایل به انجام شُرور و به رسمیت شناختن شرارت و خطا، مواجهۀ تربیتی متناسبی را در دوران کودکی میطلبد. در این پژوهش با بیان دلایلی در باب ضرورت به رسمیت شناختن شرور و نظری اجمالی به آیات قرآن، میل به انجام شر و خطا در دوران کودکی به رسمیت شناخته میشود. تشکیکی دیدن مفهوم شر و مفهوم دوران کودکی سخن گفتن از شر در دوران کودکی را معنادار میکند. از اینرو، رویکردی بدیل در تعلیم و تربیت دوران کودکی با عنوان تعلیم و تربیت خطاشکیب پیشنهاد میشود. تعلیموتربیت خطاشکیب به دنبال آن است تا با به رسمیت شناختن خطا و شرارت در دوران کودکی، امکان مواجهۀ فعال با خطا را در دوران کودکی فراهم نماید و از این رهگذر مسیر تربیت و حقیقتجویی کودکان را تسهیل نماید. 'به رسمیت شناختن تمایلات شرورانۀ کودک'، 'مواجهه فعالانه با خطا در دوران کودکی' و 'استقبال حداکثری از خطای کودکان' از جمله مؤلفههای تربیت خطاشکیب در دوران کودکی هستند.
Human being has been naturally created in such a way that has the possibility and desire to behave good and evil. This is while in education, and especially in childhood education, the good is central and evil has been marginalized. Concentrating on the good and ignoring the evil in education does not seem realistic. The inclination to evil behavior and recognizing wickedness and error in childhood requires an appropriate education. In this study, by expressing reasons for the necessity of recognizing evil and a glimpse of the verses of the Quran, the desire to behave good and evil is recognized in childhood. Considering the concept of evil and the concept of childhood as a spectrum makes sense of talking about evil in childhood. Hence, an alternative approach is proposed to childhood education, called error-tolerant education. Error-tolerant education attempts to recognize the error and wickedness in childhood to provide the possibility of an active encounter to error and thus, facilitate the path of education and truth-seeking for children. “Recognizing the child’s evil inclinations”, “encountering error actively in childhood”, and “maximum welcoming of children’s error” are some of the components of error-tolerant education in childhood
خلاصه ماشینی:
از جمله مؤلفه هايي که همواره در تعريف دوران کودکي نقش ايفا کرده است ، مؤلفه خير و شر است ؛ اينکه کودک طبيعتا و بالذات آيا ميل به سوي امور خير دارد يا شر؟ آيا به خير و شر به صورت يکسان و به يک اندازه تمايل دارد؟ آيا به هيچ يک از خير و شر تمايلي اوليه ندارد و طبيعت او خنثي است ؟ اين ها از جمله پرسش هاي مهمي است که در باب مفهوم دوران کودکي مورد توجه انديشمندان بوده است ، به نحويکه هم در دنياي غرب و هم در دنياي اسلام بدين مهم پرداخته اند که در ادامه توضيحات بيشتري در اين زمينه ارائه خواهد شد.
بنابراين اين پژوهش به دنبال پاسخ دادن به دو پرسش اصلي است ؛ نخست اينکه آيا ميتوان از تمايل به شر در کنار تمايل به خير در دوران کودکي سخن به ميان آورد؟ و دوم اينکه در صورت به رسميت شناختن تمايل به شر در دوران کودکي از چه نوع مواجهۀ تربيتي ميتوان و بايد سخن به ميان آورد؟ براي پاسخ گويي بدين پرسش ها از روش تحليل مفهومي استفاده شده است ؛ تحليل مفهومي بر فراهم آوردن تبيين صحيح و روشن از معناي مفاهيم به واسطه توضيح دقيق روابط آنها با ساير مفاهيم تأکيد دارد و تلاشي در جهت فهم مفاهيم است (کومبز و دنيلز، ١٣٩٢).
Centuries of childhood: A Social history of family life (Robert Baldick, Trans).