چکیده:
ترجمة کتاب" ابنخلدون و تاریخ" اثر محمّد طالبی تاریخ نگار و اندیشمند تونسی برای فارسیزبانان فرصتی را فراهم کرده است تا با افکار و نوع نگرش وی آشنا گردند. هر چند طالبی در طول زندگانیاش (2017- 1921) آثار متعددی در حوزة تاریخ و تفکر مسلمانان پدید آورده است اما گویا - صرف نظر از برخی مقالات و مصاحبههای او که در برخی نشریات ایرانی ترجمه و به چاپ رسیده است - این کتاب تنها اثر منسجمی است که از وی به بازار نشر کتاب ایران عرضه شده است. طالبی در این کتاب با مروری بر اندیشههای ابنخلدون به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است که: آیا تاریخ از مسیر مشخصی برخوردار است؟ این پرسشی است که لاجرم مباحث دیگری را نیز به دنبال میآورد و درنهایت طالبی به این پاسخ میرسد که تاریخ به طرز اجتنابناپذیری همواره به سوی حضاره ]تمدن[ در حال حرکت است. طالبی این حرکت را با عنوان "سنت الله" مشخص میسازد. این مقاله با هدف ارائة یک تحلیل انتقادی از آراء نویسنده و ارزیابی ترجمه کتاب، نگارش یافته است. از جمله مباحث به نقد گذاشتهشده در این مقاله، رسوبات تاریخنگری اروپامحور در نگارش طالبی است.
Persian translation of "Ibn Khaldon And History' - a book by Mohammad Talbi (1921- 2017); a Tunesian historian and thinker - provide a fortune to Iranian for getting familiar with the author and his thoughts. Although Talbi wrote various works in the field of Muslim thought and history during his life, but a few of his works are translated into the Persian language. Talbi has several articles on Ibn Khaldon life and his Moghaddameh but Ibn Khaldon And History is a single book of Talbi that has been translated and published in the Persian language. After reviewing Ibn Khaldun thought, Talbi asks about the purpose of history. This question inevitably leads to other issues, and finally, Talby comes to the answer: History is inevitably constantly moving towards civilization. Talbi named this prosses: “Sonnat Allah”. The survey aims to provide a critical assessment of the book and its translation. The most important issue that has been criticized is Talbi Eurocentric historiography.
خلاصه ماشینی:
طالبی متفکری تونسی است، اما توجه او به موضوعات مرتبط با ابن خلدون صرفاً علاقه به یک شخصیت هم وطن یا موضوع تاریخیِ محض نیست، بلکه به نظر می رسد برای او، مخصوصاً در دوران متأخر حیات فکری اش، اندیشه های ابن خلدون به منزلۀ راه برون رفتی برای جوامع اسلامی معاصر و نسبت این جوامع با تمدن غربی موضوعیت می یابد.
نکتۀ دوم درمورد نحوة ارجاع دهیِ نویسنده این است که هرچند وی می نویسد که به هنگام نقل قول از کتاب مقدمۀ ابن خلدون «خواننده را به مقدمۀ چاپ بیروت دارالکتاب اللبنانی 1956، ارجاع می دهیم» (همان: 39)، اما چند صفحۀ بعد یکی از ارجاعات خود را به مقدمۀ چاپ دوسلان داده است (بنگرید به همان: 49).
در جامعۀ امروز ایران، که مباحثی نظیر تمدن نوین اسلامی و چالش های تمدنی اسلام و غرب بخشی از فضای فکری را به خود معطوف کرده است، باید از این کتاب استقبال کرد و این بیش از آن که به دلیل صحت پاسخی هایی باشد که به چنین دغدغه هایی می دهد، به دلیل تلاش برای پاسخ دهی به این دغدغه ها از زبان یکی از نواندیشان دینی معاصر در جهان اسلام است.
4. 3 میزان استحکام تحلیل ها و تبیین هاي ارائه شده در کتاب در ارزیابی کلی از تحلیل ها و تبیین های تاریخی، که نویسنده در کتاب عرضه کرده است، گویا بتوان به این نتیجه رسید که به هر میزانی که نویسنده سعی کرده است به آن الزامی که برای تحقیق خود در نظر گرفته بود (ما باید عملکرد ابن خلدون را طبق قواعد زمان خود او، نه قواعد عصر حاضر موردارزیابی قرار دهیم (همان: 26))، پای بند بماند، تبیین های قابل قبول تری از اندیشۀ ابن خلدون به دست داده است.