چکیده:
کتاب «تاریخ اندیشه ایرانی: اندیشه، فرهنگ و آئین ایرانیان در عهد باستان» نوشتۀ آذرمیدخت فرهیختهوالا توسط نشر نامۀ فردوسی به زیور طبع آراسته شده است. این مکتوب از معدود آثاری است که سعی داشته است تاریخ اندیشه را در ایران باستان بنگارد. کوشش بنیادین و اساسی نویسنده «گردآوری و تدوین مجموعۀ گزارشها و اطلاعات پراکنده از فرهنگ، اندیشه و جهانبینی انسان عهد باستان ایران» بوده است. نگارنده همچنین در این کتاب سعی داشته است با اتکا به «درستترین دادهها» از منابع مکتوب به گردآوری و تدوین مجموعۀ گزارشها و اطلاعات پراکنده از فرهنگ، اندیشه و جهانبینی انسان و جامعۀ عهد باستان ایران بپردازد. هدف مقالۀ حاضر نقد و بررسی کتاب مذکور از نظر ابعاد گوناگون صوری، ساختاری، محتوایی و روششناختی است؛ بنابراین به جهت دستیابی بدین مهم از شیوۀ نقد و بررسی براساس «اصول راهنمای تهیه مقالات نقد نشریه علمی-پژوهشی پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی» بهره گرفته شده است. پرسش بنیادین این پژوهش آن است که نویسنده تا چه میزان در رسیدن به اهداف مذکور موفق عمل کرده است. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی است.
The book “Iranian Thought History: Thought, Culture and Religion of Iranians in Ancient Times”, written by “Azarmidokht Farhikhte Vala”, has been published by Nameh-ye Ferdosi publication. This book is one of a few ones that has aimed to write the history of thoughts in ancient Iran. Relying on “the most exact data from literary sources”, the author has tried to compile the scattered data and reports related to Iranian culture, thoughts, and worldview in the ancient period. This paper aims to review and study of the book in terms of content, structure, and methodology in order to find out how successful the author was to benefit the sources. The research method is descriptive-analytical with a critical approach, considering essential guidelines to prepare critical papers for Pazuhesname-ye Enteqadi-ye Motun va Barnameha-ye olum-e Ensani “Critical Studies in Texts and Programs of Human Sciences”.
خلاصه ماشینی:
به نظر می رسد مؤلف اثر توانایی زبانی بسنده را برای بهره گیری از پژوهش های تاریخی جدید ندارد و بدین سبب، ناچار به استخراج داده ها از منابعی است که امروزه دیگر چندان مورد اقبال مورخان نیست و جای خود را به آثاری متناسب با پیشرفت های تاریخ نگاری واگذار کرده اند.
در این جا به ذکر یک مورد از اشتباهات موجود در اثر، که بیش از هرچیز به موجب همین عدم عنایت به نظریات و تحلیل های مندرج در آثار پژوهشی و منابع جدید روی داده است، اکتفا می شود؛ در «پرگرد یکم از کردۀ دوم» کتاب، دشت های جنوبی دریاچۀ ارومیه به عنوان محل سکونت پارس ها پیش از نقل مکان به نواحی جنوبی فلات ایران معرفی شده است (همان: 233).
وجود تعداد قابل توجه اشتباهاتی از این دست نمایان گر این حقیقت است که بی توجهی مؤلف به نظریات منابع جدید در باب برخی داده های تاریخی، برخلاف تصور وی، مسئله ای قابل اغماض نیست و می تواند سبب درج تحلیل ها و تفسیرهای فاقد اعتبار و گم راهی مخاطب شود.
این در حالی است که بررسی فهرست آثار موجود در کتاب نامۀ اثر، که در جلد سوم کتاب درج شده است، نشان می دهد بسیاری از منابع و مآخذ محل رجوع مؤلف صلاحیت علمی لازم را به منظور استفاده در اثر ندارند.
در صورتی که این ادعا پذیرفته شود می توان چنین نظر داد که عنوان و محتوای اثر حاضر خود مصداق یک نوآوری و خلاقیت بارز است، اما باید توجه داشت که صرف برخورداری از عنوانی نو و بی سابقه و ارائۀ تحلیل های متفاوت با سایر محققان نمی تواند به خودی خود واجد امتیاز مثبتی برای یک کتاب باشد.