چکیده:
پژوهشگران علوم بلاغی از آغاز تاکنون تمام توجه خود را به ادب رسمی معطوف کردهاند. نگاهی به شاهد مثالهای کتب بلاغی بهخوبی مویّد این نظر است. این مسئله در تدریس مباحث بلاغی در مراکز آموزشی چون دانشگاهها نیز کاملا صدق میکند، غافل از اینکه ادب عامه ساختار و زیباییشناسی خاص خود را دارد که غفلت از آن، نادیده گرفتن بخش بزرگی از ظرفیت بلاغی زبان است. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از معیارهای بلاغی به زیباییشناسی چیستان بهعنوان نوعی از کنایه در ادب عامه پرداخته است.
نتایج نشان میدهد در پژوهشهای انجامشده تنها به بلاغت قسمت اول (توصیف) توجه شده و از بلاغت موصوف غافل ماندهاند؛ درحالیکه پنهانسازی و تعلیق معنا با توجه به وصفهای موجود، بیانگر این است که چیستان درواقع کنایه از موصوف است. نکتهای که تاکنون به گونۀ بایسته به آن پرداخته نشده و عدم توجّه به این مسئله، موجب شده در کتب بلاغی بهاشتباه در مبحث بدیع جای بگیرد. تفاوت این گونه کنایه با کنایات مرسوم کتب بلاغی و تبیبن و تشریح زیباییهای آن، در مقایسه با نمونههای ادب رسمی از مباحثی است که در متن مقاله بهتفصیل به آن پرداخته شده است
خلاصه ماشینی:
اين مسئله در تدريس مباحث بلاغي در مراکز آموزشي چون دانشگاه ها نيز کاملا صدق ميکند، غافل از اينکه ادب عامه ساختار و زيباييشناسي خاص خود را دارد که غفلت از آن ، ناديده گرفتن بخش بزرگي از ظرفيت بلاغي زبان است .
برج ساز (١٣٨٨) در مقالۀ «چيستان ، نخستين تجليگاه تصوير پارادوکسي در شعر فارسي»، بدون اشاره به نظر بلوکباشي، پارادوکس را به عنوان عنصر بلاغي تشکيل دهندة چيستان هاي منظوم شاعران معرفي کرده است .
گه ردي (١٩٧١) از پژوهشگران کردزبان ، تنها کسي است که در کتاب بيان خود و به تبع او پارسا (١٣٩٨) به کنايه بودن چيستان هاي عامه اشاره کرده اند، ولي عليرغم اين اشاره ، از بلاغت قسمت وصف و پيوند اين دو غافل بوده اند.
در کل ، در پژهش هايي که به چيستان در ادب عامه پرداخته اند، گاه به تناسب مطالب به مباحث زيباييشناسي اين گونۀ بلاغي اشاراتي کرده اند، اما پرداختن آن ها تنها در سطح شگردهاي بديعي به کار رفته در قسمت حضور متن (توصيفات ) بدون پيوند آن با موصوف است .
صفات در کنايات موجود در کتب بيان (کنايه از موصوف ) فاقد شگردها يا زيباييهاي ادبي ديگر هستند، درحاليکه وصف هاي چيستان اغلب داراي شگردهايي چون استعاره ، سجع ، تضاد، پارادوکس و مواردي از اين قبيل هستند.
صفات در «کنايه از موصوف » در کتاب هاي بيان بيشتر به صورت ترکيب هستند؛ مانند عريض القفا، کثيرالرماد، حيوان ناطق ، دشت سواران نيزه گزار که دو مورد اول کنايه از شخص مهمان نواز و بقيه به ترتيب کنايه از انسان و سرزمين اعراب هستند، اما توصيفات به کاررفته در اين گونه کنايات در ادب عامه (چيستان ) هميشه جمله است .