چکیده:
تاریخنگاری ایرانی پس از اسلام، حکایتگر انتساب برخی صفات و ویژگیهای فراانسانی به پادشاهان است. این انتساب افزونبر بلاغت تاریخنگارانه در ارتباط با فرهنگ جامعه مخاطب نیز قابل بررسی است. در این میان دو عامل تکرارشوندگی و وجود خصایص مشابه در کیهانشناسی باستانی ایران، نشان از گونهای پیوستگی فکری دارد. مسئله اصلی مقاله این است که آیا در بازنمایی پادشاهان میان مضامین اسطورهشناختی ایرانی و مضامین تاریخنگاری صفوی ارتباطی وجود دارد؟ برای پاسخ به این مسئله ابتدا تبیینی از کیهانشناسی اسطورهای ایران و جایگاه پادشاه در آن ارائه شد و سپس با هدف آشکار ساختن مبانی اسطورهشناختی گفتمان تاریخنگارانه ایرانی، تاریخنگاریهای عصر صفوی مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه این پژوهش نشان میدهد که ویژگیهای مقبول و آرمانی پادشاهان در کیهانشناسی اسطورهای که در قالب چند مضمون مشخص مانند پیروزی در نبرد، رویا، الهامات غیبی، امداد غیبی و انتظام طبیعت از گوهر پادشاه چهره بسته است، با انحلال عناصری از کیهانشناسی باستانی مرتبط با پادشاه در کیهانشناسی اسلامی، به صورتهای گوناگون در جامعه و تاریخنگاری صفویه، بهعنوان آغازگاه تاریخ جدید ایران بازتاب یافته است.
Iranian historiography after Islam indicates the attribution of some metahuman characteristics to kings. This attribution could be studied concerning the culture of the target society in addition to historiographical eloquence. Meanwhile, the two factors of repetition and the existence of similar features in Iran’s ancient cosmology indicate a kind of intellectual coherence. The main issue of this article is that is there any relationship between kings’ representation in Iranian mythological contents and Safavid historiography contents? To answer this issue first, an explanation of the Iranian cosmology and king’s position in it was presented then, Safavid historiographies were considered to reveal the mythological foundations of Iranian historiographical discourse. Finding of this research indicates that the acceptable and ideal characteristics of kings in mythological cosmology determined in several specific themes such as victory in battle, dream, occult inspiration, occult relief, and order of nature is disappeared from the king’s essence, by the dissolution of elements of the ancient cosmology related to the king in Islamic cosmology has been reflected in various ways in Safavid society and historiography as the beginning of the new history of Iran.
خلاصه ماشینی:
مسئله اصـلي مقالـه ايـن اسـت کـه آيـا در بازنمـايي پادشـاهان ميـان مضـامين اسطوره شناختي ايراني و مضامين تاريخ نگاري صفوي ارتباطي وجود دارد؟ بـراي پاسـخ به اين مسئله ابتدا تبييني از کيهان شناسي اسطوره اي ايران و جايگاه پادشاه در آن ارائـه شد و سپس با هدف آشکار ساختن مباني اسطوره شناختي گفتمان تاريخ نگارانـه ايرانـي، تاريخ نگاري هاي عصر صفوي مورد بررسـي قـرار گرفـت .
نتيجـه ايـن پـژوهش نشـان مي دهد که ويژگي هاي مقبول و آرماني پادشاهان در کيهان شناسـي اسـطوره اي کـه در قالب چند مضمون مشخص مانند پيروزي در نبرد، رؤيا، الهامات غيبـي، امـداد غيبـي و انتظام طبيعت از گوهر پادشاه چهره بسته است ، با انحلال عناصـري از کيهـان شناسـي باستانيِ مرتبط با پادشاه در کيهان شناسي اسلامي، به صورت هاي گوناگون در جامعـه و تاريخ نگاري صفويه ، به عنوان آغازگاه تاريخ جديد ايران بازتاب يافته است .
درکتاب نقدوبررسينظريه هايوحيازوحيِالهـاميسـخن بـه ميان آمده وآن اين گونه تعريف شده است :«وحيالهامي،تفهيميپنهانيوسريع است کـه ازسوينوعيغيب برقلب انسان ميشود»(بـاقرياصـل ،١١).
باتوجـه بـه ادراکاسـطوره ايازالهـام وحسـب داده هـايبدسـت آمـده ازمتـون تاريخ نگارانه ،الهامات غيبيواردشده به پادشاهان راميتوان اين گونه دسته بنديکرد: الف ) الهامات هدايتگر و فرمان دهنده ارتباط پادشاهان باعالم غيب ودريافت آگاهيازکيهانيديگردرطول تاريخ مـورد توجه وباوربوده است .
درداستان کيومرث درشاهنامه روايت شده است کـه پـس ازمـرگ سـيامک توسـط اهريمن ،زمانيکه کيومرث يک سال درسوگواريپسرش بـه سـرمـيبـردسـروش از ٦١ جانب کردگاربه اوپيام ميدهدکه سوگواريراتمام کرده وسپاهيگردآوردوبه نبرد بااهريمن بپردازد.
دوم اين که دررويکردامروزپيروزي چيزينيسـت کـه بـه کسـيداده شـود، وضعيتياست که پس ازنبردآشکارميشود؛امادرانديشه اسطوره ايپيروزيگـوهري است که پيش ازآغازنبردبه يکيازطرفين داده شده است .