چکیده:
به کار بردن عناصر و مضامین اسطورهای ـ کهنالگویی، یکی از مفاهیم و مؤلفههای موجود در رمانهای فارسی است. در این مقاله کوشش شده است با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی، مؤلفههای اسطورهای در رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی بررسی شود. کاربرد اسطوره در رمان حاضر ممکن است با قصد قبلی نویسنده و یا با توجّه به کهنالگوهای نخستین بشر، به صورت غیرارادی در رمان آورده شده باشد که نشانگر آگاهی نویسنده از اسطورهها و نمادهای ایران و جهان، فرهنگ دینی، ملی و قومی است. صرف نظر از درونمایۀ اصلی رمان که قتل و برادرکشی است و با اسطوره هابیل و قابیل پرورانده شده، معروفی برای درک رمان خود از اسطورههای مختلفی استفاده کرده است که آنها را میتوان به سه دستۀ اساطیر شاهنامهای (سیاوش، ایرج، بیژن و منیژه و...)، حیوانات اساطیری (ققنوس، کلاغ، گرگ، پروانه، ماهی) و مفاهیم اسطورهای (آفرینش، دوگانهنگری، پالایش، ماندالا، گیاهپیکری و...) تقسیم کرد. نظر به گسترده و وسیع بودن این مفاهیم، در این پژوهش، تنها به مفاهیمی که در پژوهشهای دیگر، کمتر به آنها پرداخته شده است، توجّه میشود.
One of the components in Persian novels is the use of mythological-archetypal elements and themes. In the present article, by using a descriptive-analytical method, an attempt has been made to study the mythological components in Symphony of the Dead of Abbas Maroufi. The author has deliberately used myths which indicates his awareness of the myths and symbols of Iran and the world, and religious, national and ethnic culture. The main theme of the novel is murder and fratricide, and is nurtured by the myth of Abel and Cain, but Maroufi has used various myths that can be divided into three categories: the myths of Shahnameh (Siyavash, Iraj, Bijan and Manijeh etc.), mythical animals (phoenix, crow, wolf, butterfly, fish) and mythological concepts (creation, dualism, catharsis, mandala, plant animism, etc.). These concepts cover a very wide range of topics, so in the present article, only the concepts that have been less addressed in other studies are considered.
خلاصه ماشینی:
» (معروفي ١٣٨٨: ٢٨) در شاهنامه نيز زيبايي سياوش ، مهم ترين علت عشق سودابه به اوست : چو سوداوه روي سياوش بديد پرانديشه گشت و دلش بردميد (فردوسي ١٣٦٩، ج ٢: ٢١١) آيدين باوجود زيبايي ظاهري به زنان بيتوجه است و اين بيتوجهي در صفحات رمان به تکرار و وضوح ديده ميشود: «آيدين در عوالم ديگري سير ميکرد.
» (همان : ٢٠) وقتي ايرج به پيش برادران ميرود و اعلام ميکند که حاضر است از سهم خود بگذرد، تور، سلم را نسبت به اين که سپاهيانشان جذب ايرج شوند، هشدار ميدهد: به تور از ميان سخن سلم گفت که يک يک سپاه از چه گشتند جفت که چندان کجا راه بگذاشتند يکي چشم از ايرج نبرداشتند سپاه دو کشور چو کردم نگاه ازين پس جزو را نخوانند شاه (فردوسي ١٣٦٦، ج ١: ١١٩ـ١١٨) در سمفوني مردگان نيز اورهان هميشه به جذابيت و محبوبيت آيدين حسادت ميکند: «مشتريهاي ما با آنکه ميدانستند من دوازده سال سابقه دارم اما يک راست ميرفتند سراغ اخوي.