چکیده:
به باور فیلسوفان و اندیشمندان متاله، سنت عبری و دستگاه عقلانی یونان باستان بر الهیات مسیحی و متن مقدس آن تاثیری هستی شناختی نهاده است. در مقاله حاضر قصد داریم به این پرسش بپردازیم که الهیات مسیحی چگونه به پیدایش اومانیسم در نظریههای سیاسی مدرن انجامید؟ در مقام فرضیه، این مساله مورد بررسی قرار میگیرد که گذار دیالکتیکی مغرب زمین از سیطره کلیسایی قرون وسطی به سوبژگی انسان را نمیتوان یک شیفت پارادایمی دانست؛ بلکه صورت بندی الهیات مسیحی مبتنی بر نظریه تثلیث به گونهای صورت پذیرفت که امکان تجلی "روح" خدا در پسر خدا را به اصالت عمل در پسر انسان تسری دهد و آن را به واسطه سنت یهود و تمهیدات فلسفی یونان باستان موجه سازد. لذا اهتمام داریم با استفاده از روش تطبیقی- تفسیری متن به مستنداتی بپردازیم که الهیات سیاسی مسیحی را از ترویج پارسایی در بدو ظهور مسیح تا انقیاد انسان توسط کلیسا متحول ساخت و در ادامه، ما به ازای آنچه در قرون وسطی رخ داد، ناگزیر از پذیرش اومانیسم شد و توانست از اصالت انسان و عقلانیت او حمایت کند.
divine philosophers and thinkers believe that the Hebrew tradition and the rational system of ancient Greece had an ontological influence on Christian theology and its sacred text. . Given this as a fact, this paper aims to answer the question “how Christian theology led to the creation of humanism, especially in the modern political theories?” During the research, we realized that the dialectical transition of the West from medieval church dominance to the subjectivity of man cannot be considered a paradigmatic shift. Rather, the Christian doctrine of Trinity extends the embodiment of the “Spirit of God” in the “Son of God” to the pragmatism in the Son of Man (Jesus Christ), and justifies it through the Hebrew tradition and the ancient Greek philosophy. Using comparative-interpretive method, this research tries to find the reasons why Christian political theology shifted from “asceticism” in early Christianity to the subjugation of man by the church, and later on, what happened in dark medieval times is discussed and that how Christian political theology had to accepted “humanism” and “rationality” inevitably to cope with the modern times.
خلاصه ماشینی:
در مقاله حاضر قصـد داريم به ايـن پرسـش بپردازيم کـه الهيات مسـيحي چگونه به پيدايش اومانيسـم در نظريه هاي سياسـي مـدرن انجاميـد؟ در مقـام فرضيه ، اين مسـاله مورد بررسـي قـرار مي گيرد که گـذار ديالکتيکي مغـرب زميـن از سـيطره کليسـايي قـرون وسـطي بـه سـوبژگي انسـان را نمي توان يک شـيفت پارادايمـي دانسـت ، بلکـه صـورت بنـدي الهيات مسـيحي مبتنـي بر نظريـه تثليث بـه گونه اي صـورت پذيرفـت کـه امـکان تجلـي «روح» خـدا در پسـر خـدا را بـه اصالـت عمـل در پسـر انسـان تسـري دهـد و آن را بـه واسـطه سـنت يهـود و تمهيـدات فلسـفي يونـان باسـتان موجـه سـازد.
واژگانکليدي: خلقت مسـيح ، سـنت عبري، سـنت يوناني ، متن مقدس، اومانيسـم ، الهيات سياسي مسيحي مقدمه ايـن مسـاله اي مهـم اسـت کـه اثرگـذاري آموزه هـاي متـن مقـدس بـه نحـوي شـگفت انگيز دوگانـه هسـتند؛ يعنـي هـم بـر يگانگـي خداونـد (ذهنـي بـودن حقيقـت ) تأکيـد و هـم به طـور رازآلودي اين يگانگـي به تثليث ١ پدر، پسـر و روح القـدس٢ (عينـي شـدن حقيقـت ) تبديل مي شـود تا پاشـاهي جسـماني خـدا را به صـورت تـوام در ملکـوت و بـر روي زمين بيان نمايـد.
لـذا مي تـوان پرسـيد کـه مقصـود دقيق مـا از الهيات سياسـي چيسـت ؟ الهيـات از مبدأ سياسـت ، يا سياسـت بـا هويتـي الهياتي ؟ همچنيـن بـا اين پرسـش مواجهيـم که چگونه انجيل توانسـته اسـت ، هـم کتابي مقـدس بـراي هژمونـي اربـاب کليسـا باشـد و هـم بـه مثابـه باورهايـي الهياتي در دگرانديشـان عصـر مـدرن، همچنان مـورد احتـرام اکثريت مسـيحيان جهـان باقي بمانـد؛ بـراي مثـال مي تـوان بـه دعـاوي هـر دو گـروه «اومانيسـت هاي مسـيحي » و «مسـيحيان اومانيسـت » (توکلـي ، ١۳۸۲) اشـاره کـرد.