چکیده:
مقاله حاضر به مطالعه کارویژه توزیعی نظام سیاسی پهلوی در ایجاد نارضایتی عمومی و شکلگیری وضعیت انقلابی در ایران اختصاص دارد. کارویژهای که با توزیع ارزشها و منابع کمیاب در سطح جامعه مرتبط است. در این مقاله برای گردآوری دادهها از روش اسنادی و منابع کتابخانهای استفاده شده است و برای تحلیل آنها، روش تحلیل کیفی بهکار رفته است. از نظر ماهیت، این پژوهش از نوع توصیفی ـ تاریخی است. فرضیه و یافتههای پژوهش مقاله عبارت است از: «الگوی توزیع منابع و ارزشها رژیم در سه حوزه اقتصادی، سیاسی و منزلت اجتماعی، سبب توزیع نامتوازن، نابرابر و ناعادلانه منابع و ارزشها در سطح جامعه ایران شده و بالتبع آن تاثیری عظیم بر ایجاد شکاف بهرهمندی و نارضایتی و درنهایت منجر به خیزش گروهها، اقشار و طبقات محروم، حاشیهای و سرکوب شده علیه الگوی توزیعی نظام سیاسی پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی ایران شد.
The present article is devoted to the study of the distributive special function of the Pahlavi political system in creating public dissatisfaction and shaping the revolutionary situation in Iran. A feature that is related to the distribution of values and scarce resources at the community level. In this article, documentary and library-based technique have been used to collect data and qualitative analysis method has been used to analyze them. In terms of nature, this research is descriptive-historical. The research hypothesis and findings of the article are as follows: the regime`s distribution model of sources and values in the fields of economy, policy and social dignity led to an unjust distribution of sources and values and following it caused a gap of exploitation and dissatisfaction and ultimately led to the rise of deprived, marginalized and oppressed groups and classes against the distributional pattern of the Pahlavi political system and, therefore, to the Islamic Revolution of Iran.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش از منظري كه كمتر به آن توجه شده، زمينههاي شكلگيري وضعيت انقلابي و نارضايتيهايي كه به وقوع اين رخداد بزرگ در تاريخ معاصر ايران منجر شد، بررسی میشود و بر مطالعه رابطه ميان ناكامي نظام سياسي پهلوي در اجراي كارويژه توزيعي خود با ايجاد نارضايتيهاي زمينهساز انقلاب اسلامي متمركز خواهيم شد تا مدلي براي تبيين و توضيح نسبت ميان اين دو متغير ارائه شود.
در واقع، الگوي توزيع منابع و ارزشها در نظام سياسي پهلوي، سبب ايجاد، گسترش و تعميق شكافهاي بهرهمندي ميان اقشار و طبقات مختلف جامعه ايران و در نتيجه ايجاد نارضايتيهايي شد David Easton.
گابريل الموند 1 و بينگهام پاول 2 نيز معتقدند كه هر نظام سياسي در ارتباط با محيط خود كارويژههايي را برعهده دارد كه از ميان آنها ميتوان به اين موارد اشاره كرد: الف) توانايي استحصال به معناي كشف منابع مادي و انساني؛ ب) كارآيي توزيع كه ناظر بر تقسيم كالاها و خدمات، افتخارات و وضعيتهاي موجود در جامعه است؛ ج) توان تنظيم كه اعمال نظارت كافي و هماهنگ نظام را بر افراد و گروهها ممكن ميسازد؛ د) توان سمبوليك كه به مجموعه تلاشهايي مربوط ميشود كه براي نشر ارزشهاي سمبوليك (رژه، جشنها و ...
الگوي توزيعي رژيم در سه حوزه منابع و ارزشهاي اقتصادي، سياسي و منزلت اجتماعي، سبب ايجاد و تعميق شكافهاي بهرهمندي در جامعه ايران شده بود.