چکیده:
مرجئه به عنوان یکی از فِرَق اسلامی بر اساس اوضاع و احوال حاکم بر جامعه اسلامی ظهور کرد. این تفکر ابتدا با پرهیز از داوری درباره صحابه پیامبر (ص) راجع به مسئله جانشینی ایشان، نخستین پایههای عقیدتیاش را بنیان نهاد. هرچند ابتدای ظهور این فرقه با مسائل سیاسی گره خورده بود اما بهتدریج و با گذشت زمان، تعالیم ابتداییاش وارد مباحث کلامی و دینی شد؛ تفکراتی که قائل به جدایی ایمان از عمل اشخاص شد. در بررسی عوامل شکلگیری اندیشه ارجاء باید در وهله اول عوامل دینی و غیردینی را بررسی کرد. پرسش این پژوهش حول این محور است که چه عواملی باعث شکلگیری اندیشه مرجئه در خراسان شد. در این باره باید به عواملی همچون موقعیت جغرافیایی و اقتصادی خراسان، اختلافات قبیلهای، فتوحات و گروههای اجتماعی گوناگون اشاره کرد که در این مقاله به روش توصیفیتحلیلی بر مبنای تاریخی بررسی خواهیم کرد.
Marjeh as one of the Islamic sects emerged based on the circumstances of the Islamic society. This doctrine first laid its ideological foundations by avoiding judging the companions of the Prophet (S) on the issue of his succession. Although the sect was initially tied to political issues, gradually over time, its basic teachings entered theological and religious discourses, where it was believed that a person's faith was separate from his action. In scrutinizing the factors making the idea of Erja (postponement), one must first examine the religious and non-religious causes. The question of this research is: what factors did lead to the formation of Murjiah in Khorasan? In this regard, factors such as the geographical and economic location of Khorasan, tribal differences, conquests and various social groups should be considered, which this article deals with historically by using a descriptive-analytical method
خلاصه ماشینی:
ايـن تأثيرپذيري انديشه اي در ميان رهبران مرجئيمذهب نيز ديده ميشـود؛ معبـد جهنـي، کـه از او بـه عنوان نخستين کسي ياد کرده اند که در بصره از اعتقاد به قدر سخن به ميـان آورد، ايـن اعتقـاد را از يکي از مسيحيان عراق آموخته بود و غيلان دمشقي نيـز آن را از معبـد دريافـت کـرده بـود (طبـري، ۱۳۸۷: ۲۰۳/۷؛ ابن کثير، بيتا: ۳۴).
اگرچه به طور کلي نميتوان انگيزه و عامل اصلي فتوحات ، چه در ناحيه خراسان و چه در سـاير نـواحي، را بـه صـرف عوامـل اقتصـادي نسـبت داد (بـلاذري، ۱۳۳۹: ۳۲۴)، امـا ايـن عامـل ، به خصوص در دوران بنياميه ، يکي از مهم ترين عوامل جذب و جلب افراد و تشويق آنها به فتوحات بود (بارتولد، ۱۳۶۶: ۴۰۶).
بنابراين ، اقداماتي نظيـر وصـول جزيـه از راهبـان و سـاکنان ديرهـا (اجتهادي، ۱۳۶۳: ۱۳۸)، تأمين هزينه سپاه از ساکنان سرزمين هاي مفتوحـه ، تبـديل اراضـي عشـر بـه اراضي خراج (خوب نظر، ۱۳۴۹: ۱۳)، افـزايش بيرويـه ميـزان ماليات هـا، شـدت عمـل در دريافـت ماليات (جهشياري، ۱۴۰۸: ۳۷) و ظلـم و تعـديهاي متعـدد در حـق ماليات دهنـدگان ، به خصـوص موالي، را ميتوان از عوامل نارضايتي عمومي و ايجـاد شـورش ها و اعتراضـات گسـترده ، همچـون مرجئه ، عليه حکومت بنياميه ، به ويژه در خراسان ، به هنگام فتوحات دانست .