چکیده:
در این مقاله نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار افوشتهای نطنزی (زنده در 1007ﻫ.)، یکی از تواریخ مهم عصر صفوی، بررسی شده تا روش و نگرش او در تاریخنگاری روشن گردد. همچنین برای ارزیابی جایگاه نقاوة الآثار در سنت تاریخنگاری آن روزگار این کتاب با پنج کتاب تاریخی آن دوره مقایسه و سنجیده شدهاست. افوشتهای نطنزی، در تاریخنگاری از روشهایی چون انسجام متن، پیوستگی روایات و استفاده از گزارههای ارجاعی برای توصیف بهتر متن بهره برده که بر ارزش تاریخ او افزودهاست. تاریخنگاریافوشتهای متأثراز نگرش شاهیآرمانی ایرانشهری و نگرش تأویلی است. وی همچنین به نسبت مورخان دوره شاه عباس اول به خاطر تسلط بر آیات، احادیث و مضامین شعری، از نگرش تأویلی بیشتری در تفسیر رویدادها برخوردار است. نویسنده با وجود این نگرش، در صدد انعکاس واقعیت تاریخی بوده و تا حدودی نیز در بیان آن موفق بودهاست.
Naq§wat al-Ath§r fi Dhikr al-Akhyar of Afashta’E al-NatanzE (lived in 1007 AH) is one of the most important chronicles of the SafavEd era. This article examined to clarify the method and approach of NatanzE in his book. And also in order to evaluate the position of Naq§wat-al-Ath§r in the historiographical tradition of that time, this book has been compared and measured with five historical books of that period. In his book NatanzE has used methods such as text coherence, narrative continuity, and using of referential methods to better describe the text, which has added value to its history. The book is influenced by the views of the Ir§nshahrE and the interpretive attitude. In compare with the historians of Shah Abb§s I period, NatanzE has a more interpretive attitude in interpreting events due to his mastery of verses, hadiths and poetic themes. Despite this attitude, the author has sought to reflect the historical facts and has been somewhat successful in expressing it
خلاصه ماشینی:
قسمت روش تاريخ نگاري ، بررسي بيان علي مورخ ، انسجام محتواي متن کتاب و چگونگي استفاده از گزارههاي ارجاعي شعري، آيات و احاديث در روش تاريخ نگاري افوشته اي نطنزي ميباشد که به نسبت منابع معاصرش موفق تر بود.
١٧ نمونه ديگر در مورد خان احمد دوم است که انتصابش به ايالت گيلان در دوره تهماسب اول و بعد عزل و انتصاب مجددش در زمان محمدخدابنده را هر چند با بيان ساده علي طرح ميکند١٨ ولي نسبت به منابع همسو خود مثل عالم آراي عباسي و خلاصه التواريخ ، حوادث را بيشتر علت يابي کردهاست و علت اصلي را اين گونه مينويسد: »غرض اصلي از تنبيه و تأديب خان، تسخيربلاد گيلان بود«.
اسکندربيگ ترکمان همانند افوشته اي نطنزي در روش تاريخ نگاري خود، از بيان علي هر چند ناقص در شرح رويدادها استفاده نمودهاست .
در تاريخ عباسي به نسبت نقاوة الآثار از ادبيات منظ وم بيشتري استفاده شدهاست ، با اين تفاوت که افوشته اي نطنزي، اشعار منسوب به خود را بيان نمودهاست ، لذا از اهميت بيشتري برخوردار است .
همچنين منجم يزدي برعکس افوشته اي نطنزي، به ندرت از آيات و احاديث در بيان رويدادها استفاده نمودهاست و يک نمونه معدود آن در ارجاع به آيه ، در قسمت شرح درگذشت تهماسب اول است ...
نگارش بعضي از موضوعات کتاب، مقدمه سازي براي ورود به متن هست ، به خصوص در بيان سلطنت شاه اسماعيل دوم و قتل يعقوب خان ذوالقدر به خوبي از اين روش همانند افوشته اي نطنزي استفاده نمودهاست .