چکیده:
در دورههایی از تاریخ اسلامی جدا از آیات و احادیث اصیلی که به بیان نظرگاه اسلام درباره فرجام جهان میپردازند، مجموعه بزرگی از ادبیات و احادیث ساختگی فرجامشناسانه در متون اسلامی و ادبیات عامه رواج یافته بود. این ادبیات گسترده، جدا از شناخت باورهای فرجامشناسانه مندرج در آنها، از چشمانداز امتداد برخی انگارههای کهن فرجامشناسانه، پیبردن به دیدگاه کلان تاریخیای که در پسزمینه آنها نهفته است و نیز دلالتهای آنها بر برخی رخدادها و فضای اجتماعی و فرهنگی معاصر نیز در خور توجه هستند. این مقاله به بررسی و تحلیل حدیثوارهای فرجامشناسانه که مقدسی، جغرافینگار نامدار، در فارس بدان برخورده و آن را نقل نموده، پرداختهاست. بنابر یافتههای این پژوهش، این حدیثواره بازتابی است از برخی گرایشهای فرجامشناسانه و در عین حال غیرآخرالزمانی رایج در محیط ایرانی و اسلامی در سده چهارم هجری. این حدیثواره همچنین نماینده آمیزش نوعی آرمان جهانگرایانه و غیرسلطهجویانه و آرمان قومی به معنای ایرانی است که البته با ایدئولوژی شاهنشاهی ایرانی همسویی کامل ندارد. از این رو میتوان احتمال داد که جدا از تاریخنگری عام ایرانی، رگههایی از نگرشهای جهانگرایانه متأثر از جهانبینیهای غیرزرتشتی و ناهمسو با ایدئولوژی شاهنشاهی که رنگ و بوی ادبیات اسلامی را به خود گرفته، در این حدیثواره نمود یافتهاست.
In some periods of Islamic history, apart from the original verses and Hadiths that express the Islamic view of the fate of the world, a large collection of non-authentic eschatological literature and Hadiths was prevalent in Islamic texts and popular literature. Apart from recognizing the eschatological beliefs contained in them, this vast literature is also noteworthy from the perspective of extending some of the ancient eschatological ideas, and to understanding the macro-historical perspective that lies behind them, as well as their implications for some contemporary social and cultural environment and events. This paper analyzes an eschatological quasi-Hadith that Maqdisi, a famous geographer, encountered with and quoted in Fars. According to the findings of this study, this quasi-Hadith is a reflection of some of the eschatological and at the same time non-apocalyptic tendencies in the Iranian and Islamic milieu in the 4th century AH/ 10th century AD. This quasi-Hadith also represents a mixture of a kind of cosmopolitan and non-hegemonic ideal and an ethnic ideal in the Iranian sense, which, of course, is not fully in line with the Iranian Shahanshahi ideology. Hence, it is possible that apart from general Iranian historical perspective, some traces of cosmopolitan attitudes influenced by non-Zoroastrian worldviews that are inconsistent with the Shahanshahi ideology, which has a hue of Islamic literature, are reflected in this quasi-Hadith
خلاصه ماشینی:
فرجام شناسي ايراني در حديث وارهاي پيشگويانه از سده چهارم هجري 1 محمد احمدي منش 2 استاديار پژوهشکده تحقيق و توسعه علوم انساني)سمت (، تهران، ايران چکيده در دورههايي از تاريخ اسلامي جدا از آيات و احاديث اصيلي که به بيان نظرگاه اسلام درباره فرجام جهان ميپردازند، مجموعه بزرگي از ادبيات و احاديث ساختگي فرجامشناسانه در متون اسلامي و ادبيات عامه رواج يافته بود.
در پس نگرشهاي فرجامشناسانه اين دوره و صرف نظر از آموزهها و جهانبينيهاي مذهبي و فکري، نوعي نگرش کلان درباره سامان جوامع بشري و تاريخ آنها نمايان است که مولفه هاي کمابيش مشترک آن را ميتوان به شرح زير دانست : ـ نگرش بدبينانه و همراه با تلخکامي به سرشت و سرنوشت جوامع انساني؛ ـ نگرش بدبينانه به نظامهاي سياسي در گستره تاريخي و رويکرد اعتراضاميز در برابر نظامهاي حاکم کنوني؛ ـ پيشگويي فرجامي خوش و آرماني در پايان جهان که در آن آرزوهاي جوامع انساني تحقق مييابد و ميتوان آن را همچون تلافي تلخکاميهاي دورههاي پيشين در تجربه حيات تاريخي بشر قلمداد کرد.
به نظر ميرسد با حديث وارهاي روبه رو هستيم که به احتمال بسيار به طور محدود در سرزمين فارس و نواحي پيرامون آن رواجي نسبي داشته و اهميت آن براي ما، نه اصالت ديني و حديثي آن، بلکه اين نکته است که درونمايه آن نمايانگر انگاره - ها و نگرشهاي بخشي از جامعه و مردمان فارس و مناطق ايراني در محيطو زمانه پديد آمدن حديث واره يعني ميانه سده چهارم هجري است .
نتيجه حديث واره بررسي شده در اين مقاله اگر چه از نظر اعتبار ديني اهميتي ندارد، اما براي پي بردن به برخي ويژگيهاي نگرش عمومي به شرايط سياسي-اجتماعي و نيز فرجام شناسي تاريخي در محيط ايراني سده چهارم هجري داراي ارزش است .