چکیده:
بهرهمندی پیامبران از علم غیب را اندیشمندان اسلامی بهاجمال پذیرفتهاند. در این میان، از دیرباز متفکران مسلمان درباره گستره و میزان کیفیت احاطه پیامبران و اولیای الاهی به علم غیب اختلاف نظر داشتهاند. وجود آیات نفیکننده و اثباتگر علم غیب پیامبران بر این نزاع دیرینه افزوده است. در نوشتار حاضر به روش توصیفیتحلیلی رویکرد طباطبایی و ابوالاعلی مودودی، به عنوان شاخصترین مفسران معاصر فریقین، درباره علم غیب پیامبران بررسی شده است. بررسی تفاسیر این دو محقق بیانگر آن است که هر دو در پذیرش اصل علم غیب پیامبران اشتراک نظر دارند. از نظر آنها، وحی و علم خدادادی سرچشمه علم پیامبران محسوب میشود. در مقابل، در تبیین گستره علم غیب قرائت یکسانی ندارند؛ چنانکه طباطبایی با کنار هم گذاشتن آیاتی که علم غیب را مختص خدا دانسته و آیاتی که آن را برای پیامبران ثابت میکند، نتیجه میگیرد که پیامبران از علم غیب گستردهای به اذن الاهی برخوردارند. در مقابل، مودودی با تکیه بر آیات دسته نخست، علم غیب را از غیرخدا نفی میکند و با توجه به آیه 26 و 27 سوره جن و جریان افک و نیز با توجه به برخی روایات، علم غیب پیامبران را محدود به حیطه رسالت آنان میداند.
Islamic thinkers have briefly accepted the prophets' knowledge of the unseen. Meanwhile, Muslim thinkers have long differed on the scope and quality of their knowledge of the unseen. The existence of verses denying and proving the prophets' knowledge of the unseen has increased this ancient conflict. In the present article, with a descriptive-analytical method, the approach of Tabatabayi and Abu al-A‘la Maududi, as the most prominent contemporary commentators of the two sects, towards the prophets' knowledge of the unseen has been studied. Examining the interpretations of these two scholars shows that they have a common opinion about the prophets' knowledge of the unseen in general. According to them, God-given revelation and knowledge is the source of the knowledge of the prophets. On the contrary, they do not have the same view in explaining the scope of the knowledge of the unseen. Tabatabayi puts together the verses that attribute the knowledge of the unseen to God and the verses that assign it to the prophets, and concludes that the prophets have extensive knowledge of the unseen by the permission of God. On the other hand, based on the verses of the first category, Maududi rejects the knowledge of the unseen from anyone other than God, and according to verses 26 and 27 of Surah Al-Jinn and the Efk Incident, as well as some narrations, he considers the prophets' knowledge of the unseen to be limited to their mission.
خلاصه ماشینی:
در این آیه «غیب» به معنای وحی الاهی و آن دسته از خبرهای غیبی تفسیر شده که پیامبر صلی الله علیه واله از آن آگاه میشد.
بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه واله از دو نوع علم بهرهمند میشد: نخست علمی که به وسیله وحی و با نزول جبرئیل امین تعلیم داده شده است.
مودودی نیز معتقد است بر رسول خدا صلی الله علیه واله فقط وحی قرآنی فرود نمیآمد، بلکه افزون بر آن به ایشان علمی داده شده بود که در قرآن درج نشده است (مودودی، ۱۴۱۱: 5/730 و 6/148).
مودودی معتقد است جادو میتواند بر پیامبر صلی الله علیه واله نیز اثر کند، چنانچه از برخی آیات (اعراف: 116؛ طه: 66-69) اثر سحر بر حضرت موسی علیه السلام و ترسیدن آن حضرت علیه السلام مشخص میشود و این با وعده حفاظتی که خداوند به حیث نبی به ایشان داده بود، منافاتی ندارد.
به نظر وی، کسی که چیزی از علم غیب و قدرت غیبی را از غیر طریق فکر و قدرت بشری برای پیامبران علیهم السلام اثبات میکند و در عین حال اصالت و استقلال را در این گونه امور از آن حضرات نفی کند (به این معنا که هر چه از آنان به ظهور رسیده به اذن خدا و به افاضه وجود او بوده) سخنی منطقی گفته است (همان: 10/317-318).
طباطبایی با در نظر گرفتن تفاوت جنبه بشری و ملکوتی پیامبران معتقد است نفی علم غیب از پیامبر صلی الله علیه واله در عبارت «وَ ما أَدْرِی ما یفْعَلُ بِی وَ لا بِکم» از جهت بشربودن ایشان است و با اثبات علم غیب برای آن حضرت از طریق وحی منافات ندارد، چنانکه آیاتی به این نکته اشاره دارد (نک.