چکیده:
در طول بیش از دو سده سلطنت صفویان بر ایران، میان دو دولت ایران و عثمانی، روابط بسیار پرفرازونشیبی برقرار بود. وقوع جنگهای متعدد و انعقاد معاهدههای صلح مختلف از نمودهای بارز دورههای جنگ و صلح پیاپی میان دو دولت است. پرداخت به موضوع مناسبات میان دو حکومت میتواند زوایای پنهان تاریخ را روشن کند و در تحلیل بهتر روابط این دو حکومت مفید واقع شود. در نتیجه پژوهش حاضر در نظر دارد با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ گوید که مناسبات تقابلی دو دولت اسلامی عثمانی و صفویه چگونه بوده است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر حاکی از آن است که مناسبات این دو حاکمیت که بیشتر سمتوسوی تقابلی داشته است باعث نبردهای متعدد میان دو حکومت در طول تاریخ شده است.
خلاصه ماشینی:
اززمانيکه ارط غرل در سال ٦٨٧ درگذشت و فرزندش عثمان يعني، کسي که بعدها دولت عثماني به نام وي ناميده شد برجاي پدر نشست اين اميرنشين به سرعت ترقي کرده و به مرور به امپراطوري بزرگي تبديل شد که سرزمين هاي متعلق به آن در آسيا، اروپا و آفريقا قرار داشت و از بزرگ ترين دولت هاي اسلامي شد که تاريخ شاهد آن بوده است )احمدياقي اسماعيل ،١٣٨٨، ص ١٧(.
از آنجا که عثمانيان در ابتدا کمابيش ازسوي همان تصوف نامتعارفي که اساس قدرت صفويه بود، حمايت شده بودند، خط ر اغواي ترکمن ها به واسط ه تبليغات صفويه بيشترميشد اگرچه ط يقرن چهاردهم سلاط ين عثمانيرفته رفته به زندگيمتمدن در قصرها روي آوردند و بيش از پيش تحت تأثير عرف قرار گرفتند، رعاياي آنها در نواحي دوردست کوهستاني در آناتولي شرقي در مجاورت مرزهاي ايران همچنان به گونه هاي مختلفي از فرق شيعي تعلق داشتند که بعدها براي گريختن از آزار حکومت عثماني به جرم رافضيبودن ، حق پناه گرفتن در زير چتر فراگير و خط اپوش تشکيلات بکتاشي را به دست آوردند.
راجر سيوري در کتاب ايران عصر صفوي دلايل جنگ ميان ايران و عثماني را دو مورد ذکر مي کند: اول اقدامات نورعلي خليفه در آناتولي شرقي در ٩١٨/١٥١٢-٩١٧ که با سپاهي از صفويه مرکب از صوفيان طريقت صفوي همان منط قه انجام مي گرفت و دوم حمايت شاه اسماعيل از رقباي سليم پس از مرگ سلطان بايزيد در همان سال .