خلاصه ماشینی:
(1) سرگذشتِ زبانِ فارسی کارِ پژوهشی ارزشمندی ست و کتابیست سودمند برای کسانی، همچون من، که در بارهی سرگذشتِ این زبان در قلمروِ تاریخیِ پهناورِ آن کنجکاو اند، بهویژه در دو کشورِ دیگر که زبانِ فارسی در آنها رسمیتِ دولتی دارد، یعنی افغانستان و تاجیکستان.
نکتهی اصلی که میخواهم، بارِ دیگر، بر آن تکیه کنم، آن است که، برای فهم روشن و درستِ مسائلمان در بسترِ تاریخِ جهانِ مدرن و نیروهایِ درگیر در آن، میباید با کنار گذاشتنِ همهی بافتهها و پیشانگارههای احساساتی که دل ما را بهظاهر خُنَک میکنند و بر زخمِ آن مرهمی ناکارا میگذارند، بکوشیم، تا آن جا که از ما برمیآید، با نگاهِ سردِ علمی، خالی از گلایه از تاریخ و نقشِ کولونیالیسم اروپایی در دگرگشتنِ وضعِ جهان در سه قرنِ اخیر، از جمله وضعِ زبانِ فارسی، به یاد بیاوریم که دگرگونیِ زبانها و چیرگیِ یک زبان بر زبان یا زبانهای دیگر، تا حد برانداختن و نشستن به جای آنها، یک رویدادِ دیرینهیِ تاریخی ست که سرِ رشتهی آن به تشکیلِ نخستینِ پادشاهیهای کشورگشا و امپراتوریها در روزگارِ پیش از تاریخ برمیگردد.
و اگرچه در مقام یکی از جمهوریهای خودگردان در ساختار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اجازه داشت که زبانِ اصلی خود، یعنی فارسی، را به عنوانِ زبانِ آموزشی و اداری و رسانهای نگاه دارد، ولی سیاست کلی مسکو در اتحاد شوروی همان سیاست تکزبانه کردن کلِ امپراتوری و حل کردنِ تمامی قومیّتها و ملیتهای به رسمیت شناخته شده در آن و همچنین زبانهاشان در زبان و هویتِ (به تصویر صفحه رجوع شود)روسی بود که آن را سیاستِ روسیگری (Russification) نامیدهاند.