چکیده:
با توجه به فضای گفتمانی تولید آثار نمایشی در هر دوره، شخصیت های نمایش، عناصر هویتی خویش را تعریف، تولید و مشخص می کنند. هویت ها بر اساس سازه های اجتماعی با تکیه بر حافظه جمعی و تمام منابع معرفتی و در نظر گرفتن ساختار عینی اجتماعی به وجود آمده اند، اما همه عناصر هویتی جایگاه و اهمیت یکسانی ندارند. همواره بخشی از عناصر هویتی در نمایش ها نقش بیشتری ایفا می کنند و دیگر عناصر پنهان می مانند. به عقیده لوسین گلدمن خصلت جمعی آفرینش ادبی پیامد آن است که ساختار آثار با ساختارهای ذهنی گروه های اجتماعی درون جامعه شکل می گیرد. در نتیجه هنرمند یا نویسنده محصول اجتماع است.
مقاله حاضر سعی کرده است با استناد به نظریه لوسین گلدمن به تحلیل و مقایسه ی شخصیت پردازی دو نمایشنامه افعی طلایی و پایین، گذر سقاخانه بپردازد و تصویر دقیق تری از انـسان در واکـنش به شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر عصر مدرن با فرهنگ متفاوت لوتی و لومپن نشان دهد. هدف آن است که دریابیم: پس از شروع تئاتر به مفهوم غربی آن در ایران، تفاوت و شباهت های حضور شخصیت های لوتی و لومپن چگونه در این آثار رخ می دهد؟ این مطالعه، با روش تحقیق کیفی صورت گرفته است و نتایج حاصل بیانگر این نکات هستند که اگرچه دو قشر نامبرده در ابتدا خاستگاه مشترکی که همان عیاران گذشته بوده اند، دارند. اما در ادامه ی مسیر بنا به شرایط اجتماعی- اقتصادی و سیاسی به دو راه متفاوت رفته اند و در این میان لوتی ها که رد پای آن ها تا انتهای دوره ی قاجار قابل پیگیری است، در دوره ی پهلوی ، قشر مذکور در دسته های لومپن ها تحلیل و جذب می شوند. چنانکه به نظر می رسد علی نصیریان در شخصیت پردازی نمایشنامه ی افعی طلائی که رگه هایی از درام عرفانی در آن قابل مشاهده است، بیشتر به سبب همین رویکرد عرفانی شخصیت هایش به لوتی ها متمایل گشته اند. در حالی که در مقابل اکبر رادی با تمسک به نگاهی جامعه گرا در شخصیت های نمایشنامه ی پایین، گذر سقاخانه تصویر واضحی از تیپ لومپن که بیانگر واقعیت اجتماعی این قشر در دوران معاصر است را ارائه می دهد.
According to the discourse atmosphere of the production of plays in
each period, the characters of the play define, produce and specify their
identity elements. Identities are formed based on social structures relying
on collective memory and all epistemological sources and with considering
the objective social structure, but not all elements of identity have the same
status and importance. Some elements of identity always play a greater role
in plays and other elements remain hidden. According to Lucien Goldman,
the collective nature of literary creation is the consequence of this issue that
the structure of works is shaped by the mental structures of social groups
within society. As a result, the artist or writer is the product of society.
The present article tries to analyze and compare the characterization of
the two plays “The Golden Viper” and “Beneath the Saqqakhaneh Passage
«, based on Lucien Goldman›s theory, and gives a more accurate picture
of human in reacting to the prevailing social and economic conditions
of modern times with different culture of Loties and Lumpens. The aim
is to find out: After the beginning of theater in its western sense in Iran,
how the differences and similarities of the presence of Lottie and Lumpen
characters occur in these works? This study has been done with the method
of qualitative research and the results indicate that although the two groups
initially have a common origin that were the same as in the past. But in
the continuation of the path, according to the socio-economic and political
conditions, they have gone in two different ways. In the meanwhile the
Loties who can be found till Qajar period, are analyzed and absorbed in the
lumen groups. It seems that Nasiriyan in the characterization of the play
«The Golden Viper» in which traces of mystical drama can be seen, have
become more inclined to the Loties because of this mystical approach of
his characters. In contrast, Akbar Radi, relying on a socialist view of the
characters in the play «Beneath the Saqqakhaneh Passage «, provides a clear
picture of the Lumpen architype, which reflects the social reality of this
stratum in the contemporary era.
خلاصه ماشینی:
هدف آن است که دريابيم : پس از شروع تئاتر به مفهوم غربي آن در ايران ، تفاوت و شباهت هاي حضور شخصيت هاي لوتي و لومپن چگونه در اين آثار رخ مي دهد؟ اين مطالعه ، با روش تحقيق کيفي صورت گرفته است و نتايج حاصل بيانگر اين نکات هستند که اگرچه دو قشر نامبرده در ابتدا خاستگاه مشترکي که همان عياران گذشته بوده اند، دارند، اما در ادامه ي مسير بنا به شرايط اجتماعي ، اقتصادي و سياسي به دو راه متفاوت رفته اند.
اين مقاله درصدد است تاثير زمينه هاي اجتماعي ، فرهنگي و سياسي مختلف را بر رفتار اشخاص نمايش و نيز بر محتواي نمايشنامه هاي نامبرده از لحاظ منابع هويتي ، بررسي و تحليل کند و با بررسـي تطبيقي شخصيت پردازي دو نمايشنامه افعي طلايي و پايين ، گذر سقاخانه ، با استفاده از مولفه هاي خاستگاه و محله ها، القاب ، سرگرمي و اشتغالات ، خصوصيات اجتماعي و رواني ، وضع ظاهري لوتي ها و لومپن ها، تصوير دقيق تري از انـسان در واکـنش به شرايط اجتماعي و اقتصادي حاکم بر عصر مدرن با فرهنگ متفاوت لوتي و لومپن نشان دهد.
همچنين ، اين مطالعه تلاش دارد تا دريابد پس از شروع تئاتر به مفهوم غربي آن در ايران ، در حضور شخصيت هاي لوتي و لومپن ميان متون نمايشي ايراني چه تغييراتي رخ داده است ؟ بنابراين ، به بررسي شخصيت هاي لوتي و لومپن ، تفاوت و شباهت اين دو گروه در نمايشنامه هاي افعي طلايي اثر علي نصيريان و پايين ، گذر سقاخانه نوشته ي اکبر رادي مي پردازد و با استناد به نظريات تاريخي و جامعه شناختي ، چگونگي روابط و مناسبات ، ابعاد و عناصر هويت لوتي و لومپن در آثار اين دو نويسنده را مورد توجه قرار مي دهد.