چکیده:
صوفیان با تفکیک میان سلسله انبیا و سلسله اولیا، ویژگی دسته اول را مخاطبه با واسطۀ خداوند با ایشان و ویژگی دسته دوم را که خود را نیز جزو ایشان معرفی کردهاند، مخاطبه بیواسطۀ خداوند با ایشان دانستهاند؛ بر این اساس این پرسش مطرح میشود که مبنای نظری صوفیان بر اینکه اولیای غیرپیامبر در جایگاهی برتر از مقام انبیا قرار میگیرند و به طور مستقیم با خداوند سخن میگویند، چیست؟ و نیز این مخاطبۀ مستقیم با چه مضامینی صورت میگیرد؟ در نوشتار حاضر با هدف پاسخ به این دو پرسش، افزون بر ایضاح ولایت صوفیانه، دو تجربۀ معراجگون صوفیان که در آن ادعای مخاطبه مستقیم با خداوند شده است، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی میگردد: یکی معراج بایزید و دیگری اسراء ابنعربی. تحلیل این دو تجربه نشان میدهد که اولاً صوفیان برای خود امکان تجربهای مشابه تجربۀ معراج پیامبر خاتم| قائلاند؛ به گونهای که در طی آن چنان خود را به لحاظ وجودی به خداوند نزدیک میدیدند که هیچ واسطهای، اعم از انس و ملک، میان ایشان و خداوند باقی نمیماند و ثانیاً محور اصلی و نهایی گفتگوی ایشان با خداوند اینهمانی دو طرف گفتگو بوده است.
Having distinguished the chain of prophets and the chain of saints, Sufis characterize the former with indirect communication with God and the latter with direct communication with God. Now the question arises: What is the theoretical ground of the Sufi view that saints other than problems are superior to prophets and talk directly with God? And with what themes such direct communication takes place? In this paper, I try to answer to these two questions, I draw upon the descriptive-analytic method to clarify the notion of Sufi guardianship and consider two As-cension-like experiences in which direct communication with God is claimed: Bāyazīd’s ascension and Ibn ‘Arabī’s ascension. An analysis of these two experiences shows that, first, Sufis believe that it is possible for them to have an experience like that of Prophet Muhammad’s ascen-sion in which they see themselves so existentially close to that there is no intermediary between them and God, either men or angels, and sec-ond, what is central to their communication with God is the identity of the two parties of the communication.
خلاصه ماشینی:
شیوههای ارتباطی خداوند با انسان؛ تحلیلی از دیدگاه صوفیه دربارۀ ولیّپنداری خود و امکان مخاطبۀ مستقیم با خداوند امداد توران تاریخ دریافت: 31/06/1397 تاریخ پذیرش: 15/09/1399 چکیده صوفیان با تفکیک میان سلسله انبیا و سلسله اولیا، ویژگی دسته اول را مخاطبه با واسطۀ خداوند با ایشان و ویژگی دسته دوم را که خود را نیز جزو ایشان معرفی کردهاند، مخاطبه بیواسطۀ خداوند با ایشان دانستهاند؛ بر این اساس این پرسش مطرح میشود که مبنای نظری صوفیان بر اینکه اولیای غیرپیامبر در جایگاهی برتر از مقام انبیا قرار میگیرند و به طور مستقیم با خداوند سخن میگویند، چیست؟ و نیز این مخاطبۀ مستقیم با چه مضامینی صورت میگیرد؟ در نوشتار حاضر با هدف پاسخ به این دو پرسش، افزون بر ایضاح ولایت صوفیانه، دو تجربۀ معراجگون صوفیان که در آن ادعای مخاطبه مستقیم با خداوند شده است، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی میگردد: یکی معراج بایزید و دیگری اسراء ابنعربی.
با توجه به تعدد گزارشهای صوفیانه دربارۀ خطاب الهی به صوفیان، در این مقاله نخست به این پرسش پاسخ میدهیم که کدام مبنای نظری برای صوفیان این امکان را فراهم ساخته است تا از چنین تجربهای سخن بگویند؟ آنگاه به صورت موردی ساختار و محتوای دو تجربۀ معنوی مشتمل بر مخاطبه با خداوند را بررسی میکنیم: یکی معراج بایزید که به دورههای آغازین تصوف تعلق دارد و دیگری اسراء ابنعربی که تصوف نظری را به اوج رساند.