چکیده:
آرای عرفانی ابنعربی و شاگردانش در پرداختن به مقوله انسان کامل، ولایت و علم در سپهر تأملات دانشمندان شیعه و ناظر به نسبت امام و علم، به عرصهای متفاوت با منظر متکلمان شیعه متقدم وارد شد. غیر از گروهی از علمای شیعه که درباره علم امام سکوت کردهاند متقدمان از علمای شیعه در باب علم امام این نگرش را پذیرفته و معتقدند گرچه علم امام کامل است، اما دامنه علم واجب امام، فقط در حیطه مسائل دین و احکام است و علم امام به سایر علوم، فنون و اخبار ملازمهای با امامتش ندارد. بعدها و تحت تأثیر رواج افکار عارفان، مخصوصاً ابنعربی، گروهی از اندیشمندان شیعه معتقد شدند علم امام مطلق است. برخی از متکلمان شیعه، خصوصاً سید حیدر آملی، با واردکردن آموزههای ابنعربی و مکتب وی در تبیین ساختار اعتقادی شیعه زمینه را برای پدیدآمدن تلفیق فکری کلام، فلسفه و عرفان در حکمت متعالیه فراهم کردند. با تشریح آموزههای ابنعربی و مطرحکردن ولایت شیعی و تبیین آن به همت شارحان شیعی وی، متکلمانی نظیر ابنابیالجمهور با مبنا قراردادن این تعالیم در مسئله علم امام با بیان علم لدنی و تعمیم آن در همه مراتب، علم امام را مطلق دانستهاند. در این نوشتار کوشیدهایم به روش توصیفیتحلیلی در مکتب بغداد با محور قراردادن آرای سید مرتضی از یک سو و تأثیر مکتب ابنعربی در فهم عمیق معارف در متکلمان شیعه با محوریت آرای ابنابیالجمهور و با تأکید بر کتاب مجلی مرآه المنجی، از سوی دیگر، گستره علم امام را تبیین کنیم.
The mystical views of Ibn Arabi and his students in dealing with the subjects of perfect man, guardianship and knowledge entered a different field from the perspective of earlier Shiite theologians through the reflections of Shiite scholars considering the relationship between Imam and knowledge. Apart from a group of Shiite scholars who have remained silent about the Imam's knowledge, the early Shiite scholars, accepted this view on the Imam's knowledge and believed that although the his knowledge is complete, the scope of the Imam's necessary knowledge is only in matters of religion and rules, and the knowledge of other issues, techniques and news is not related to his Imamate. Later, under the influence of the spread of the thoughts of mystics, particularly Ibn Arabi, a group of Shiite thinkers believed that the Imam's knowledge is absolute. Some Shiite theologians, especially Seyyed Heydar Amoli, by inserting the teachings of Ibn Arabi and his school of thought in explaining the structure of Shiite belief, provided the basis for the emergence of an intellectual combination of theology, philosophy and mysticism in Hekmat Motealiyeh (transcendent wisdom). By explaining the teachings of Ibn Arabi and introducing the Shiite guardianship and clarifying it by his Shiite commentators, theologians such as Ibn Abi al-Jomhur, basing the issue of Imam's knowledge on these teachings and expressing ladunni knowledge (God-given knowledge) and generalizing it in all levels, have considered the Imam's knowledge absolute. In this paper, using descriptive-analytical method, we have tried to explain the scope of the Imam's knowledge by focusing on the views of Sayyid Morteza in the Baghdad school and the influence of Ibn Arabi school on the deep understanding of knowledge in Shiite theologians, and also by concentrating on the views of Ibn Abi al-Jomhur with emphasis on the book of Mojalli Mirat al-Monji.
خلاصه ماشینی:
غير از گروهي از علماي شيعه که درباره علم امام سکوت کرده اند متقدمان از علماي شـيعه در باب علم امام اين نگرش را پذيرفته و معتقدند گرچه علم امام کامل است ، اما دامنه علم واجب امام ، فقط در حيطه مسـائل دين و احکام اسـت و علم امام به ساير علوم ، فنون و اخبار ملازمه اي با امامتش ندارد.
با تشـريح آموزه هاي ابن عربي و مطرح کردن ولايت شـيعي و تبيين آن به همت شـارحان شـيعي وي، متکلمـاني نظير ابن ابيالجمهور بـا مبنا قراردادن اين تعاليم در مســئله علم امام با بيان علم لدني و تعميم آن در همه مراتب ، علم امام را مطلق دانسته اند.
در اين نوشتار کوشيده ايم به روش توصـيفيتحليلي در مکتب بغداد با محور قراردادن آراي سـيد مرتضـي از يک سو و تأثير مکتب ابن عربي در فهم عميق معارف در متکلمان شــيعه با محوريت آراي ابن ابيالجمهور و با تأکيد بر کتاب مجلي مرآه المنجي، از سوي ديگر، گستره علم امام را تبيين کنيم .
لذا علم امام معناي عميق تري پيدا کرد، تا جايي که فهم و تفسير متکلمي که متأثر از نگرش فلسفي و عرفاني، خصوصا مکتب ابن عربي، است با متکلمي که با مباحث کلامي و بدون تأثير از عرفان اسلامي و حکمت متعاليه (يعني نگرش اول و دوم که در مقدمه بيان شــد) به تبيين مســئله امامت و ولايت ميپردازد، متفاوت است .