چکیده:
بقاع متبرکه، از جمله بناهای عمومی در سرزمین ایران هستند که از جنبههای مختلف اجتماعی، هنری، مذهبی و تاریخی حائز اهمّیّت میباشند و از نظر اهمیت برای جامعه دیندار ایران، بعد از مساجد، رتبه دوم را در بین ابنیه مذهبی، به خود اختصاص میدهند و کمتر نقطهای را در این سرزمین میتوان یافت که که از این قسم از ابنیه، تهی باشد. هدف از این پژوهش، شناخت، مدونسازی و دستهبندی ویژگیهای کالبدی-فضایی متکی بر اصول معماری ایرانی-اسلامی آرامگاههای مذهبی ایلخانی و صفوی اصفهان و مقایسه تحلیلی این دو دوره با یکدیگر است چرا که با شناخت تاریخ و تحولات آن در گذر زمان است که میتوان از طرق پیشرفت یا انحطاط تمدنها آگاه شد و از آن برای ساخت آیندهای نیکوتر بهره برد. در این راستا ابتدا، ضمن بررسی اصول کلی معماری آرامگاهی در هر یک از این دو دوره، 15 آرامگاه ایلخانی و 17 آرامگاه صفوی، در محدوده اصفهان و مناطق تابعه، شناسایی شدند و ویژگیهایی کالبدی- فضایی هریک از آنها به روش توصیفی تحلیلی و به صورت مجزا مورد بررسی قرار گرفت. سپس با کنار هم قرار دادن تحلیلهای انجام شده، مقایسه آماری این ادوار صورت پذیرفت و نتایج قابل تأملی در خصوص اشتراکات و افتراقات این دو دوره عرضه شد که از جمله این موارد میتوان به تفاوت میان سلسله مراتب دسترسی به فضای گنبدخانهای، تفاوت در میزان بهرهگیری از ایوان به عنوان یکی از اندامهای شاخص معماری ایران، تفاوت در جهتگیری کلی، شباهت در بهرهمندی از نظام فضایی چهارصفه و برونگرایی غالب آنها اشاره کرد.
The holy shrines are among the public buildings in the land of Iran that are important in various social, artistic, religious and historical aspects and are of secondary importance for the religious community of Iran, after mosques, among the religious buildings. And few points can be found in this land that are devoid of these kinds of buildings. The purpose of this study is to identify, codify and categorize the physical-spatial features based on the principles of Iranian-Islamic architecture of the patriarchal and Safavid religious tombs of Isfahan and the analytical comparison of these two periods with each other because by knowing the history and developments. It is in the course of time that one can become aware of the progress or decline of civilizations and use them to build a better future. In this regard, first, while examining the general principles of tomb architecture in each of these two periods, 15 Mongol patriarchal tombs and 17 Safavid tombs were identified in Isfahan and its subordinate areas. The separate face was examined. Then, by combining the analyzes, a statistical comparison of these periods was made and thought-provoking results were presented regarding the commonalities and differences between the two periods, including the difference between the hierarchy of access to the domed space and the difference in utilization. He mentioned the porch as one of the prominent organs of Iranian architecture, the difference in the general orientation, the similarity in the efficiency of the four-page space system and their predominant extroversion.
خلاصه ماشینی:
نوع مقاله : پژوهشي ارزيابي تغييرات کالبدي فضايي آرامگاه هاي ايلخاني و صفوي اصفهان ، گامي در مسير شناخت الگوي پيشرفت معماري اسلامي- ايراني آزيتا بللي اسکويي ١، يحيي جمالي ٢ چکيده بقاع متبرکه ، از جمله بناهاي عمومي در سرزمين ايران هستند که از جنبه هاي مختلف اجتماعي، هنري، مذهبي و تاريخي حائز اهميت بوده و از نظر اهميت براي جامعه ديندار ايران ، بعد از مساجد، رتبه دوم را در بين ابنيه مذهبي، به خود اختصاص ميدهند و کمتر نقطه اي را در ايران ميتوان يافت که از اين قسم از ابنيه ، تهي باشد.
هدف از اين پژوهش ، شناخت ، مدون سازي و دسته بندي ويژگي - هاي کالبدي-فضايي متکي بر اصول معماري ايراني-اسلامي آرامگاه هاي مذهبي ايلخاني و صفوي اصفهان و مقايسه تحليلي اين دو دوره با يکديگر است چرا که با شناخت تاريخ و تحولات آن در گذر زمان ميتوان از طرق پيشرفت يا انحطاط تمدن ها آگاه شد و از آن براي ساخت آينده اي نيکوتر بهره برد.
پژوهش پيش رو با در نظر گرفتن مذکور، به بازشناسي و دسته بندي برخي از ويژگيهاي کالبدي- فضايي نشأت گرفته از اصول معماري اسلامي- ايراني بقاع مذهبي و مقايسۀ اين اصول ، در آرامگاه هاي مذهبي دورة ايلخاني و صفوي اصفهان به عنوان يکي از شهرهاي کليدي در تاريخ معماري ايران ، که در گذر زمان يا پايتخت بوده يا همواره به عنوان پايتخت دوم ايفاي نقش ميکرده و آيينۀ تمام نمايي از رخدادها و وضعيت کلي عصر خويش بوده ، پرداخته است .