چکیده:
در این مقاله سعی نگارنده بر آن است ضمن بررسی ترکیب و شکل مثنوی های عاشقانه و تجزیه و تحلیل ساختار بعضی از آن ها، به تبیین اسلوب داستان پردازی مثنوی سرایان ادبیات فارسی بپردازد، و نمایی از بافت و ترکیب این مثنوی ها را با ارائه ی شواهدی از آثار گوناگون از جمله سلیم و سلمای عبدالرزاق بیگ دنبلی، که اخیرا تصحیح و به زینت چاپ آراسته شده، نشان دهد و به این طریق، هم سهم عظیم حکیم نظامی گنجوی را درترویج این اسلوب عاشقانه پردازی درمیان پیروانش آشکار کند و هم جای گاه عبدالرزاق بیگ دنبلی را به عنوان یکی از پیروان موفق نظامی در مثنوی سرایی و پیروی از اسلوب داستان پردازی پیشینیان، در مثنوی سلیم و سلمی نشان دهد.
The present article wants to study the composition and form of love mathnavis، analyze the structure of some of them، explicate the style of story-telling followed by Persian mathnavi writers، and illustrate a picture of the context and composition of these mathnavis by presenting evidence from various works، including Abd al-Razzaq Beig’s “Salim and Salma،” which has been recently published. In addition، the article reveals the great part that Hakim Nezami Ganjavi has played in spreading this style and also shows the status of Abd al-Razzaq as a follower of Nezami in composing mathnavis and in his mathnavi of Salim and Salma.
خلاصه ماشینی:
عبدالرزاق بيگ ، مثنوي عاشقانه ، ترکيب و ساختار، سليم و سلمي ۰۹۱۴۳۶۱۳۷۲۷ مقدمه با مطالعه ي مثنوي هاي عاشقانه ، مسأله ي مهمي که جلـب نظـر مـي کنـد، شـباهت و هم ساني است که از نظرترکيب يا ساختار ميان همه ي آن ها وجود دارد؛ به اين معني که همه ي منظومه هاي عاشقانه صـرف نظـر از تفـاوت هـا و گونـاگوني هـايي کـه درکيفيـت پرداخت عناصرمختلف خود اعم از موانع ، شخصيت ها، اوج و فرود و ساير ويژگي ها دارند، از نظر ساختار کلي ، شباهت هاي قابل توجهي با هم دارند.
(نواب شيرازي ، ۱۳۷۱: ۶۰) ترکيب و ساختار مثنوي هاي عاشقانه منظومه هاي عاشقانه ، اغلب از سه بخش عمده و اصلي تشکيل شده اند: الف - آغاز منظومه ها ب - تنه ي اصلي ج - انجام منظومه ها آغاز: آغاز همه ي داستان هاي عاشقانه ، اغلب با معرفي قهرمانان اصلي داستان ، عاشق و معشوق ، آغاز مي شود، آن گونه معرفي يـي کـه ، داسـتان پـرداز يـا شـاعر، قبـل از وقـوع حادثه ي عشقي ، با توصيف بسيار بلند به ذکر نـام و وصـف ويژگـي هـاي قهرمانـان خـود مي پردازد.
لازم به توضيح است ، که اين موانع يا گره ها، گاهي منجر به بحران هاي شديد، حتـي نقطه ي اوج درداستان مي شود و به تبع آن دونوع انجام براي داستان رقم مـي خـورد؛ بـه اين معني که گاهي ، گره گشايي داستان به وصال عاشق و معشوق منتهي مي شـود، مثـل سليم و سلماي عبدالرزاق بيگ دنبلي و زماني هم به مرگ قهرمان داسـتان منجـر شـده ، تبديل به غم نامه مي شود.