چکیده:
در نوشتار حاضر، در پاسخ به این پرسش که «پیدایش تشیع اثناعشری در چه تاریخی و چگونه بود؟»، رهیافت «شکلگیری بههنگام» تبیین شد. در این نوشتار، روش تاریخی کلامی، و هدف شناخت شکلگیری تشیع دوازده امامی است و یافتهها عبارت است از: واژه «امامیه» همپایه با «اثناعشریه». ورای این عناوین، آگاهی شیعیان به اندیشه «دوازده امام» با ترویج روایات آن ارتباطی تنگاتنگ داشت. این روایات در اواخر عصر حضور و دوران غیبت صغرا ترویج شد. صرفنظر از آگاهیهای دیرین و فردی راویان، بر پایه شواهد، اکثریت شیعیان در میانه غیبت صغرا و ابتدای غیبت کبرا دوازدهامامی بودند، و این نشان از شکلگیری بههنگام مذهب داشت. در عصر حضور، فقط شناخت امام زمان و امامان پیشین لازم بود، و در عصر غیبت، اندیشه «دوازده امام» در تقابل با تداوم نامحدود امامان ضرورت یافت. برایناساس، شکلگیری تشیع اثناعشری برآمده از ضروریات اعتقادی و نیز «تقیه»، کاملا بههنگام بود، نه ناگهانی و با دگرگونی سریع اوضاع.
خلاصه ماشینی:
4 در اين ميان، اعتقاد به «منصوب بودن از جانب خدا»، اقتضا داشت که شيعیان در عصر حضور، به امامان قبل از امام زمان خويش تا رسول خدا( نيز شناخت و باور داشته باشند، تا بر نصب الهي امام زمانشان (بر پاية نص نبوي به امامت امام علي( و سپس نص از علي( به امام حسن( و به همين شکل تا امام وقت) آگاهی یابند؛ اما بر ایشان واجب نبود به امامان بعدی و اينکه شمار نهایی آنان دوازده تن است، آگاه و باورمند باشند.
بنابر گزارشي، فضيلبن مرزوق در گفتوگو با عمربن علي و حسينبن علي، دو تن از برادران امام باقر(، نخست از آنها پرسيد که آيا در ميان شما اهلبيت، امام مفترضالطاعهاي هست که اگر کسي بدون شناخت او بميرد، به مرگ جاهلي مرده باشد؟ چون آن دو پاسخ منفي دادند، رو به عمربن علي گفت: اين جايگاهي است که شما آن را براي علي بر پايۀ وصيت پيامبر(، سپس براي حسن بنا بر وصيت علي(، سپس براي حسين بنا بر وصيت حسن، سپس براي عليبن الحسين بنا بر وصيت حسين، سپس براي محمدبن علي بنا بر وصيت عليبن الحسين(() باور داريد.
مسعودي در سال 332ق، در مروج الذهب، در یادکرد فرقة اماميه (اهل الامامه)، ایشان را معتقد به امامت بر پاية نص الهي و ائمة اثناعشر (علي، حسن، حسين، عليبنالحسين، و ديگر امامان تا امام زمان)( و داراي سخنان بسيار دربارة غيبت دانسته؛ 8 و در جايي ديگر از همان کتاب و نيز در کتاب التنبيه و الاشراف، شيعيان دوازده سيدحسين مدرسي طباطبائي، مکتب در فرايند تکامل، ص194-195.