چکیده:
رمان رئالیستی میکوشد تصویری عینی از واقعیت های زندگی معاصر به دست دهد. استفاده از راوی غیرشخصی و بیطرف، سهم ویژهای در عینیت رمان رئالیستی دارد. در دیگر سو، حضور و مداخله راوی، تصنعی بودن روایت را آشکار ساخته و حقیقتمانندی آن را کاهش میدهد. هدف این مقاله بررسی انواع مداخله راوی در رمانهای نگاشته شده در فاصله سال های 1300 تا 1320ش. و نسبت آن با واقعگرایی آثار داستانی است. به این منظور، در گام نخست، نشانههای مداخله راوی از رمان ها استخراج و دستهبندی شده اند. سپس، نسبت مداخله راوی با مؤلفههای رئالیستی بررسی و ارزیابی شده است. خوداظهاری راوی و توضیح کنش روایی، قضاوت در باب شخصیت و کنشهای داستانی، تعمیم حالات و کنش شخصیت و ایراد خطابههای اجتماعی و سیاسی راوی/ نویسنده، عمدهترین گونه های مداخله راوی در رمانهای مورد بررسی این پژوهش بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که پارهای از مداخلههای راوی، بهویژه خوداظهاری راوی و تبیین و توضیح فرایند روایت، در نوپایگی ژانر رمان ریشه دارد و از الگوهای روایی مرسوم در ژانرهای سنتی؛ همچون نقالی و دیگر آثار عامیانه تأثیر پذیرفته است. توضیح کنش روایی با برجستهسازی برساختگی اثر ادبی، توهم واقعیت را فروکاسته و حقیقتمانندی را تضعیف می کند. از دیگر سو، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات و ایراد خطابههای عقیدتی طولانی، تداخل رسالت ژورنالیستی با معیارهای روایت رمان رئالیستی را در پی داشته و اصل بیطرفی و غیابرمان رئالیستی میکوشد تصویری عینی از واقعیتهای زندگی معاصر بهدست دهد. استفاده از راوی غیرشخصی و بیطرف سهم ویژهای در عینیت رمان رئالیستی دارد. در دیگر سو، حضور و مداخله راوی تصنعی بودنِ روایت را آشکار میکند و حقیقتمانندی آن را کاهش میدهد. هدف این مقاله بررسی انواع مداخله راوی در رمانهای نگاشتهشده در فاصله سالهای 1300 تا 1320 و نسبت آن با واقعگرایی آثار داستانی است. به این منظور، در گام نخست، نشانههای مداخله راوی از رمانها استخراج و دستهبندی و سپس نسبت مداخله راوی با مؤلفههای رئالیستی بررسی و ارزیابی شده است. خوداظهاری راوی و توضیح کنش روایی، قضاوت درباب شخصیت و کنشهای داستانی، تعمیم حالات و کنش شخصیت و ایراد خطابههای اجتماعی و سیاسی راوی/ نویسنده عمدهترین گونههای مداخله راوی در رمانهای مورد بررسی این پژوهش بوده است. نتایج تحقیق نشان میدهد پارهای از مداخلههای راوی، بهویژه خوداظهاری راوی و تبیین و توضیح فرایند روایت، در نوپایگی ژانر رمان ریشه دارد و از الگوهای روایی مرسوم در ژانرهای سنتی، همچون نقالی، و دیگر آثار عامیانه تأثیر پذیرفته است. توضیح کنش روایی با برجستهسازی برساختگی اثر ادبی، توهم واقعیت را فرومیکاهد و حقیقتمانندی را تضعیف میکند. از دیگر سو، اعتقاد به کارکرد آموزشی ادبیات و ایراد خطابههای عقیدتی طولانی، تداخل رسالت ژورنالیستی با معیارهای روایت رمان رئالیستی را درپی دارد و اصل بیطرفی و غیاب راوی را نادیده میگیرد. راوی را نادیده میگیرد.
Realist novels strive to present an objective image of reality by mainly using impersonal impartial narrators. Moreover, an intrusive narrator leads to a fabricated narrative and overshadows its verisimilitude. The present study aimed to investigate all kinds of intrusion by narrators in the Persian novels from 1921 till 1941 in terms of realism. To do so, first the signs of narrator intrusion were identified and categorized in the novels under study. Then, narrator intrusion was investigated in terms of components of realism. The main narrator intrusion techniques included narrator’s self-expression, explanations about narrative act, judgments about story characters and actions, generalizations of emotions and actions of characters, and delivery of sociopolitical speeches by the narrator/author. The results revealed that some narrator intrusion techniques, especially narrator’s self-expression and explanations about narrative act, had roots in the novelty of the novel genre and had been influenced by the then common narrative models in the traditional genres such as storytelling and the like. Explanations about narrative act may weaken the illusion of reality and verisimilitude by highlighting the constructivism of a literary work. Furthermore, a belief in the educational function of the literature and the delivery of long ideological speeches would lead to the inconsistency of journalistic missions with the realist criteria for novel narration and thus would undermine an absent or impartial narrator.
خلاصه ماشینی:
سخن از ماهيت و حضور يا مداخلۀ راوي در داستان رئاليستي در ارزيابي و تفسير رمان هاي رئاليستي، از همان آغاز پيدايش اين گونۀ نوشتار، بحث و انتقادهاي متعدي را درپي داشته است ؛ اما اصل «راوي بيطرف »، به مثابۀ يکي از ويژگيهاي بنيادين رئاليسم ، مورد وفاق نويسندگان و منتقدان بوده و ذيل اصطلاحات متعددي، همچون 4 غياب کامل نويسنده / راوي،١ راوي بي طرف ،٢ راوي غيرشخصي ٣ و راوي نامشهود، مطرح شده است .
راوي درباب هم زماني و نقاط اشتراک رويدادها توضيح ميدهد و از يک الگوي مداخله اي مبتني بر «يادآوري» براي تلخيص و ارجاع به روايت هاي پيشين استفاده ميکند: نردبان را که در پايين ديوار خوابانده شده بود بلند کرده به ديوار تکيه داد و به طوري که ميدانيم همين که فرخ را ديد و ميخواست علت تأخير و تخلف را بيان کند ناگهان پدر و مادرش به باغ آمده و آن دو دلداده ناچار گرديدند گوش به مذاکرات آنان بدهند (مشفق کاظمي، [١٣٠٣] ١٣٤٧: ٤٣).
در آثار مشفق کاظمي، 18 گاه راوي با به کار بستن واژٔە «خواننده / خوانندگان » در داستان حضور پيدا ميکند و گاه نيز خوانندٔە ضمني را مخاطب قرار ميدهد و از دانش مشترک با خواننده و يا تجربۀ زيستۀ او براي سنديت بخشيدن به رويدادهاي داستاني استفاده ميکند: «آن هايي که در تهران چندي به سر برده اند خوب مي دانند که چه تغييرات ناگهاني در هواي آن حاصل مي شود: اواسط زمستان گاهي فصل بهاري به نظر مي رسد و سردي بعضي شب هاي تابستان آن حرارت سوزان روز را از ياد مي برد» (همان ، ٨٠).
Keywords: Persian novel, intrusive narrator, journalism, narrator’s presence, narrative levels * Corresponding Author's E-mail: sadeghi.