چکیده:
نیکوس کازانتزاکیس (1883- 1957) رمان ِمشهور «آزادی یا مرگ» را به سال 1956 منتشر کرد. موضوع رمان ِ مذکور، تسلط و اشغال سال 1645 عثمانیها بر جزیره «کِرِت» است. مبارزات آزادیبخشی که کرتیان در سراسر قرن نوزدهم با ترکان عثمانی داشتند، طرح اصلی کتاب «آزادی یا مرگ» را میسازد. قهرمان اصلی این کتاب لوطیای به نام «میکلس» استکه شباهت فراوانی با داش آکل صادق هدایت دارد. علاوه بر مضامین و محتوای زندگی لوطی میکلس که همسانی بسیاری با داش آکل هدایت و راوی آن دارد؛ این دو اثر ازنظر ساختار صوری نیز به هم ماننده هستند. به همین منظورمقالۀ حاضر میکوشد تا با رویکرد تطبیقی امریکایی درصدد پاسخ به این پرسش است که مهمترین جنبههای مشترک ساختارصوری و محتوایی شخصیت داش آکل و پهلوان میکلس کدام است؟ براساس دستاورد تحقیق، شخصیت دو داستان یادشده هم از نظر روایت خیام وار و انتقادی یا بدبینانه به زندگی و گرایش شدید به انزوا و مرگاندیشی و هم از نظر ساختاری و روایتگری بسیار به یکدیگر شبیه هستند.
Nikos Kazantzakis (1883-1957) has published his famous novel called “Freedom and Death” in 1956. The main theme of this popular novel was the dominance of Ottomans in 1645 over Crete Island. In addition, the main plot of “Freedom and Death” consists of the freedoms-seeking battles between Cretans and Ottomans. The protagonist of this work is a hero called Michalis, who is very much similar to Dash Akel character in Sadegh Hedayat’s work of art. Besides similarities between the life of Michalis and Dash Akel in Hedayat’s work of art and its narrator, these two works of art are also similar in terms of imagery. Therefore, the main objective of the present study is to investigate the similarities between opinions, thoughts and speeches of Dash Akel and Michalis and to determine the thought pattern of both Kazantzakis and Hedayat and defining and analyzing the messages delivered in both works of art by providing evidences.
خلاصه ماشینی:
به همين منظور مقالۀ حاضر ميکوشد تا با رويکرد تطبيقي امريکـايي درصـدد پاسخ به اين پرسش است که مهم ترين جنبه هاي مشـترک ساختارصـوري و محتـوايي شخصيت داش آکل و پهلوان ميکلس کدام است ؟ براساس دستاورد تحقيق ، شخصيت دو داستان يادشده هم از نظر روايـت خيـام وار و انتقـادي يـا بدبينانـه بـه زنـدگي و گرايش شديد به انزوا و مرگ انديشي و هم از نظر سـاختاري و روايتگـري بسـيار بـه يکديگر شبيه هستند.
در مکتب آمريکا «کار پژوهش گر ادبيات تطبيقي فقط اين نيست که شاهکارهاي ادبي ملل مختلف را در فهرست مطالعات خود قرار دهد و آن ها را بخواند و تحليل کند، بلکه وي رخدادهاي مهم ادبي را در ارتباط با هم ميبيند و تلاش ميکند که جايگاه يک نويسنده را در تاريخ عمومي انديشه و زيباييشناسي مشخص کند.
١-٣- پيشينۀ تحقيق در باب داستان داش آکل و رمان آزادي يا مرگ در ميان محققان دو کشـور(ايران و يونان ) تحقيقاتي مستقل نگاشته شده است که ذکر آن ها با توجه به تعدد آن ها از يک سو و رويکرد تک بعدي و غير تطبيقي بدان ها لازم و مفيد بـه نظـر نمـيرسـد و در حـوزة تحقيقات تطبيقي در ادبيات معاصر به ويژه رمان نويسي يونان و ايران تنها علـي تسـليمي در بخش هايي از کتاب «رباعيهاي خيام و کيفيـت زمـان » بـه سرچشـمه هـاي مشـترک خيامي افکار هدايت و کازانتزاکيس اشاره ميکند.
»(هدايت ، ١٣٨٤: ٤٦) در رمان آزادي يا مرگ ، آمنه زن زيبارويي است که پهلوان ميکلس به طور اتفاقي در يک ملاقات غيرمنتظره او را در يک نظر ميبيند و عاشقشش ميشود اما به روي خود نميآورد.